- امعان نظر ؛ نگاه با زیرکی و فراست و غوررسی و عاقبت اندیشی. ( ناظم الاطباء ). نیکو نگریستن و دوراندیشی و تحقیق و دقت نظر در مطلبی :
زاین همی گوید نگارنده فکر
که بکن ای بنده امعان نظر.
مولوی.
امعان نظر در ترتیب کتاب و تهذیب ابواب ایجاز سخن را مصلحت دیدم. ( گلستان ، مقدمه ). || بردن حق کسی را و منکر آن شدن و اقرار کردن به آن ، از اضداد است. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گویند: امعن بحقه ؛ برد حق او را و منکر آن شد و یا اقرار کرد به آن. ( از منتهی الارب ). حق کسی ببردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || دور شدن اسب در دویدن. || نهان شدن سوسمار در اقصای سوراخ خود. || بسیار شدن مال کسی و کم شدن آن ، از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || روان شدن آب و سیراب شدن زمین. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).بسیار شدن آب روان در وادی. ( از اقرب الموارد ). رفتن آب و روانیدن آن. ( تاج المصادر بیهقی ). روان و جاری شدن آن. ( از اقرب الموارد ). || روان گردانیدن آب. ( از اقرب الموارد ). به این معنی لازم و متعدی است.