امضاض. [ اِ ] ( ع مص ) سوختن دل را اندوه چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سوزانیدن عشق و اندوه یا خشم کسی را. ( آنندراج ). سوخته کردن اندوه یا عشق یا خشم کسی را. ( مصادر زوزنی ).سوزانیدن. ( از اقرب الموارد ). || اندوهمند کردن. ( منتهی الارب ). || سوختن سرمه چشم را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). سودن سرمه چشم را. ( تاج المصادر بیهقی ). || رنجور کردن. ( منتهی الارب ). || سوزانیدن جراحت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بدرد آوردن جراحت. ( از اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ). || خراشیدن و سوختن پوست را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).