امصار
لغت نامه دهخدا
امصار. [ اِ م م ِ ] ( ع مص ) لاغر گردیدن آهوبره : امصر الغزال مصاراً؛ لاغر گردید آهو بره. ( ناظم الاطباء ). || پاره پاره شدن رشته.( از اقرب الموارد ). در اصل انمصار بوده و نون به میم بدل گردیده و ادغام شده است. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مصر شهرها .
جمع مصر . شهرهای کلان
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید