لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
امشی: محلول حشره کش ، دارویی از مواد نفتی که آنرا برای دفع حشرات بخصوص مگس با تلمبه بهوا می پاشند .
( ( پسرک ، مثل مگس امشی خورده، میان دایره ای که دیواری از پاهای مفلوکِ ناخوش دورش کشیده بودند تو خودش پیج و تاب می خورد وحرفهای سیاه سنگینِ تلخی تو گوشش میخورد که نمیگذاشت دردش تمام بشود. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
... [مشاهده متن کامل]
( ( پسرک ، مثل مگس امشی خورده، میان دایره ای که دیواری از پاهای مفلوکِ ناخوش دورش کشیده بودند تو خودش پیج و تاب می خورد وحرفهای سیاه سنگینِ تلخی تو گوشش میخورد که نمیگذاشت دردش تمام بشود. ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )
... [مشاهده متن کامل]