امشاش. [ اِ ] ( ع مص ) با مغز شدن استخوان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). امخاخ. ( از اقرب الموارد ). || شاخ نرم و نازک برآوردن سَلَم ( یک نوع درخت خاردار ). ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). امشاش. [ اِ ] ( اِ ) قیاس و اندازه و مقیاس. ( ناظم الاطباء ). ناظم الاطباء با علامت «پ » یعنی پارسی آورده و در جای دیگر دیده نشد.