امسوخ

لغت نامه دهخدا

امسوخ. [ اُ ] ( ع اِ ) دارویی است مانند نی و بنددار. ( ناظم الاطباء ). نباتی است مثل نی بنددار قابض و مقوی اعضا و نیکوکن رنگ روی و مسمن بدن و منقی رحم. ذرور آن برای قطع نزف الدم جراحات و رویانیدن گوشت مؤثر است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). گیاهی است که از یک ریشه شاخه های بسیار دارد و میوه آن به اندازه دانه نخود است وقتی پخته شود سیاه گردد. ( از اقرب الموارد ). در لغت بمعنی انابیب است و در لهجه عامیانه اسپانیا آنرا اینیشلا ( ای نیش تلا ) نامند و آن بر دو گونه صغیر و کبیر باشد. ( از مفردات ابن بیطار ). دم اسب. ذنب الحصان. ذنب الفرس. ذنب الخیل. کنیاث. حشیشة الطوخ. آت قویروغی. امشوخ. ( فرهنگ گیاهی ).

پیشنهاد کاربران