برفتم به رز تا بیارم کنشتو
چه سیب و چه غوره چه امرود و آلو.
علی قرط.
شاه میوه : آبی و امرود... طبع را خشک کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) .کدو برکشیده طربرودرا
گلوگیر گشته به امرود را.
نظامی.
شکل امرود تو گویی که بشیرینی و لطف کوزه ای چند نباتست معلق بر بار.
سعدی.
طبق امرودی در دست او بود... خواجه از وجه حل آن امرود پرسیدند. ( انیس الطالبین ). امرودها را در جایی خالی مساز. ( انیس الطالبین ). از میان امرودها یکی امرود را به آن یوسف دادند. ( انیس الطالبین ). چه درخت مثمره و میوه دار درخت امرود و زردآلوست. ( تاریخ قم ).شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب
تالانه لشکری شد و امرود میر گشت.
بسحاق اطعمه.
سیب و امرود بهم مشت زده فندق از خرمی انگشت زده.
جامی.
و رجوع به گلابی شود.