امراط

لغت نامه دهخدا

امراط. [ اِ ] ( ع مص ) غوره افکندن خرمابن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). افکندن نخله بسره ( غوره خرما ) را. ( از اقرب الموارد ). || شتافتن شتر ماده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شتافتن و پیش افتادن ناقه. ( از اقرب الموارد ). || وقت برکنده شدن موی. ( ناظم الاطباء ). رسیدن وقت افتادن موی. ( از اقرب الموارد ).

امراط. [ اِ م م ِ ] ( ع مص ) در پی یکدیگر افتادن موی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

امراط. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مُرُط و گویند مرط ج ِ مِراط و امراط جج. ( از اقرب الموارد ). ج ِ مُرُط. ( از منتهی الارب ). تیرهای بی پر. ( ازاقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رجوع به مرط شود.

پیشنهاد کاربران