امراض

/~amrAz/

برابر پارسی: بیماری ها

لغت نامه دهخدا

امراض. [ اِ ] ( ع مص ) بیمار گردانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بیمار کردن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). || بیماری یافتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بیمار یافتن کسی را. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بصواب نزدیک شدن در رای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به اصابت نزدیک شدن در رای در حاجت. ( ازاقرب الموارد ). نزدیک شدن بفکر صواب. ( آنندراج ). || خداوند مال آفت رسیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آفت رسیدن به مال کسی. || بیمار شدن ستور قوم. ( از اقرب الموارد ).

امراض. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مرض. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ناخوشیها. بیماریها. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).
- امراض اطفال ؛ بیماریهای کودکان.
- امراض جلدی ؛ بیماریهایی که در پوست پیدا میشود.
- امراض داخلی ؛ بیماریهای درونی.
- امراض دماغی ؛ بیماریهای مغز.
- امراض روحی یا روانی ؛ بیماریهای مربوط به روان.
- امراض ساری ؛ بیماریهای واگیر و همه گیر.
- امراض عصبی ؛ بیماریهای پی. بیماریهایی که در اعصاب پیدا میشود.
- امراض نسوان ؛ بیماریهای زنانه.
- امراض وبایی ؛ بیماریهای همه گیر. بیماریهای دنیاگیر.
تقسیمات امراض در طب قدیم بقرارزیر است : امراض اوعیه ، امراض بحرانیه ، امراض جزئیه ،امراض حاده ، امراض سوء الترکیب ، امراض سوء مزاج ، امراض شرکیة، امراض شکل ، امراض صفائح الاعضاء، امراض طاریه ، امراض عدد، امراض عصریه ، امراض فصلیه ، امراض کُلِیَّه ، امراض عادیه ، امراض متعدیه ، امراض متوارثه ، امراض مجاری ، امراض مرکبه ، امراض مزمنه ، امراض مسریه ،امراض مسلمه ، امراض مشارکه ، امراض مشترکه ، امراض مفرده ، امراض مقدار، امراض مؤمنه ، امراض وافده ، امراض وبائیه ، امراض وضع. و رجوع به بحر الجواهر شود.

فرهنگ فارسی

بیماریها، ناخوشیها، جمع مرض
( اسم ) جمع مرض ناخوشیها بیماریها
جمع مرض . نا خوشیها . بیماریها

فرهنگ معین

(اَ ) (اِ. ) جِ مَرَض ، بیماری ها.

فرهنگ عمید

= مرض

پیشنهاد کاربران

بپرس