امراء

/~omarA/

لغت نامه دهخدا

امراء. [ اُ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ امیر. رجوع به امرا شود.

امراء. [ اَ ] ( اِخ ) شهری است از نواحی یمن در بلوک سخان. ( از معجم البلدان ).

امراء. [ اِ ] ( ع مص ) گواردگردیدن طعام. ( منتهی الارب ). بگوارانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). گوارا گردیدن طعام. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گواراتر شدن طعام. ( آنندراج ) . بسیارشیر شدن ناقه.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). فروگذاشتن اشتر شیر را. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار شیر دادن ناقه. ( از اقرب الموارد ) .

فرهنگ معین

(اُ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ امیر، فرماندهان ، امیران .

پیشنهاد کاربران

بپرس