امر بین الامرین

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عقیده امامیه در مورد کارهای اختیاری انسان و در برابر جبر و تفویض می باشد.
این نظریه نخستین بار توسط امیرمؤمنان (علیه السلام) مطرح شده است. فردی درباره حقیقت قدر از حضرت علی (علیه السلام) پرسید. امام (علیه السلام) از او خواست که در این مسئله عمیق و پیچیده وارد نشود، ولی آن فرد بر درخواست خود اصرار ورزید. امام (علیه السلام) فرمود: اکنون که از درخواست خود صرف نظر نمی کنی بدان که در باب قدر نه جبر در کار است و نه تفویض، بلکه امری میان دو امر است.
در این زمینه از دیگر امامان اهل بیت به ویژه امام صادق و امام رضا (علیهماالسلام) احادیث فراوانی وارد شده است. و از امام هادی (علیه السلام در تشریح این مسئله رساله مبسوطی نقل شده است .

واژه شناسی
مراد از امرین جبر و تفویض است. بنابر نظریه جبر اراده انسان در هیچ کاری از هیچ جهت دخالت ندارد و بنابر نظریه تفویض، اراده او در هر کاری از هر جهت مؤثر می باشد و خداوند متعال تنها انسان و قدرت او را به وجود آورده است، و نتیجه اعتقاد به «امر بین الأمرین» رفع کلیت هر دو نظریه و اثبات تأثیر اراده خداوند و انسان در هر کار اختیاری در طول یکدیگر است، که حقیقت اختیار انسان در کارهای اوست.

اهمیت نظریه امر بین الامرین
با توجه به عمومی و همگانی بودن این مسئله در طول تاریخ، بین ملل و نحل و مذاهب مختلف و نیز دارا بودن جنبه عملی علاوه بر جنبه نظری و ارتباط با عدل الهی و نیز ارتباط با آزادی اجتماعی و نیز نکوهش و ردّ قدریه و تطبیق آن بر جبریه و مفوّضه در روایات اهمیت و جایگاه بحث از این مسئله روشن می شود.
فرد و جامعه انسانی با اثبات این نظریه و اعتقاد به آن از لوازم باطل اعتقادی و مفاسد عملی دو عقیده دیگر جبر و تفویض مصون مانده و از آثار اعتقادی و عملی انسان ساز و جامعه گستر آن برخوردار می شود.

طرفداران امر بین الامرین
...

[ویکی شیعه] امر بین الاَمرَین، اصطلاحی کلامی و از عقاید خاص امامیه در مسئله جبر و اختیار انسان. این آموزه در مقابل دو نظریه جبر و تفویض است و اشاره دارد که در افعال اختیاری انسان، هم اراده خدا و هم اراده انسان دخالت دارد. بنابر برخی روایات، تعبیر الامر بین الامرین را نخستین بار امیرالمؤمنین علی(ع) مطرح کرده است.
مسئله جبر و اختیار در طول تاریخ مسئله ای همگانی و در ادیان و مذاهب مختلف مطرح بوده است؛ این مسئله افزون بر جنبه نظری، جنبه عملی هم دارد و با مسائلی چون عدل الهی و آزادی اجتماعی در ارتباط است.

[ویکی اهل البیت] جمله «لا جَبر و لا تَفویض بل امرٌ بین امرین» مضمون احادیث متعددی است که از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در نقد دو نظریه نادرست جبر و تفویض بیان شده است و در حقیقت آموزه ای مستقل و دقیقی است که افعال اختیاری انسان ها را بدرستی تبیین می کند. مبحث جبر و اختیار و امر بین امرین از مباحث پیچیده و مشکل کلامی و فلسفی و اخلاقی است که درک و فهم آن نیاز به تفکر و تأمل زیادی دارد.
«جبر»، یعنی این که انسان در افعال و کردار خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. به عبارت دیگر، افعال بندگان مستند به خداوند متعال باشد. متکلمان اشعری اعتقاد به جبر دارند و استناد فعل آدمیان را به خدای تعالی می دانند.
تفویض به این معناست: موجود زنده - مثلاً انسان - حالتی داشته باشد که خود منشأ فعل و ترک باشد و از روی علم و اراده و خواست خود کاری را انجام دهد یا ترک کند و هیچ عامل دیگری حتی خداوند در فعل و ترک او تأثیر نداشته باشد. به عبارت دیگر، بنده در فعل خود کاملاً مستقل و یگانه مؤثّر و علت تامّه است و رابطه فعل اختیاری با خداوند متعال قطع باشد، که معتزله بر این باورند.
اما نظر شیعه به تبع ائمه اطهار(ع) این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانی را دارد و نه تفویض، بلکه تحلیل دقیق کار بشری، راهی میان جبر و اختیار است. انسان در فعل و ترک اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خدای سبحان به او داده و قدرت بشری نفی کننده قدرت الهی نیست. به عبارت دیگر، گروهی اراده و اختیار انسان را نفی کرده اند (جبریون) و گروهی اراده الهی را نفی کرده اند (طرفدران نظریه تفویض)، اما به نظر شیعه، اراده و قدرت و اختیار آدمی در طول اراده و قدرت الهی است.
با مثالی شاید بحث روشن تر شود: فرض کنید کسی، پسر بچه ای را از کودکی تحت تربیت و حفاظت خود قرار دهد، و تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای او فراهم کند. وقتی او به سن ازدواج برسد، دختر خود را به عقد او درآورد و خانه و شغلی مناسب به او دهد، و با او شرط کند که تا زنده است، زندگی او را تأمین کند و تحت حمایت خود قرار دهد، به شرط آن که تحت سرپرستی او زندگی کند. اگر بگوییم که این جوان در این زندگی هیچ نقشی ندارد و تمام زندگی و مخارج و خانه که به او عطا شده متعلق به آن مرد نیکوکار است، طرفدار نظریه جبر شده ایم.
واگر بگوییم که آن مرد نیکوکار با بخشش خود، از مالکیت خود صرف نظر کرده و از مالکیت عزل شده است، و داماد همه کاره و مالک مطلق است، به نظریه تفویض تمایل پیدا کرده ایم. اما اگر بگوییم که آن مرد و داماد هر دو مالک هستند، منتها به این ترتیب که مرد در مقام مولویت و صاحب اختیاری، صاحب خانه و مال و ثروت است و داماد در مقام کسی که اجازه استفاده و دخل و تصرف در محدوده ملک مرد نیکوکار را دارد، به امر بین امرین معتقد شده ایم که در این صورت پذیرفته ایم که اختیار و مالکیت داماد در طول مالکیت مرد نیکوکار است، اما این اختیار هیچ گاه صاحب اصلی را از تصرف و اختیار معزول نمی کند.
روشن است که نظریه امر بین امرین بسیار دقیق تر از آن است که این مثال با آن تطبیق کند، بدین جهت توضیح این مطلب عمیق نیاز به مقدمات فلسفی دارد. اما به اختصار بیان می شود که هستی هر موجود و پدیده ای، پرتویی از شأن و هستی خداست و هیچ ذره ای در عالم نیست، مگر این که تحت پرتو نور الهی قرار دارد، به همین طریق هر فعل و کار و اثری که از موجودات صادر می شود، فعل و اثر خداوند است.
پس همان گونه که هستی و حالات و حواس و ویژگی های انسان از خداست، فعل و عمل و کار و آثارش نیز حقیقتاً به خدا منتسب است. با دقت در این بیان معلوم می شود که هر دو نظریه جبر و تفویض صحیح نیستند. زیرا در عین حال که انسان حقیقتاً موجود بوده و هستی حقیقتاً به او نسبت داده می شود، در عین حال هستی او به خدا منسوب است، و او هستی را از ذات پاک هستی بخش گرفته است. بدین ترتیب فعل و عمل صادره از انسان، حقیقتاً و واقعاً فعل و عمل و کار اوست و به این دلیل به خداوند نسبت داده می شود. زیرا چنانچه تمام هستی او از خداوند است، تمام حالات و آثار وجودی او - همچون افعال اختیاریش - وابسته به خداوند است.

دانشنامه آزاد فارسی

اَمرٌ بَین الْأَمرَین
در کلام اسلامی، طرد و نفی دو دیدگاهِ افراطی جبر و تفویض و اختیارکردن راهی میانه مبتنی بر توأمان بودن نامحدودی قدرت خداوند و اختیار و مسئولیت انسان. متکلمان امامیه بر بنیاد حدیث «لاجَبْرَ و لاتَفویضَ بل اَمرٌ بینَ الأَمْرَین»، منقول از امام صادق (ع) کوشیده اند راه میانه را بدین شرح تفسیر کنند: ۱. توانایی بر انجام دادن نیکی ها؛ به نظر شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱ق) و شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ق) خداوند مردم را به گناهکاری وانمی دارد، تکلیف ما لایطاق هم نمی کند؛ بلکه آنان را به انجامِ کردارهای نیک فرمان می دهد و توان انجامِ این کار را هم به آنان داده است؛ ۲. انسان، علت نزدیک و خدا علت دور کارهاست. خواجه نصیر طوسی می گوید کردارهای ارادی انسان دو علت فاعلی دارد: علت دور خداست و علت نزدیک انسان است. توجه به هر دو علّت راه میانه است و غفلت از یکی از این دو موجب گرایش به جبر یا تفویض می گردد؛ ۳. قدرت انسان و یاری خدا؛ به نظر بیشتر متکلمان امامیه راه میانه عبارت از آن است که بپذیریم انسان کردارهای ارادی خود را با قدرت خود و نیز با یاری جُستن از خداوند انجام می دهد.

پیشنهاد کاربران

نظر شهید مطهری در مورد : جبر ، تفیض ، امر بین‏ الامرین:
ما یشاء " ( آنچه خدا بخواهد ) در قرآن زیاد به چشم می‏خورد جز آنچه خدا بخواهد چیز دیگری در عالم واقع نمی‏شود . یک مسلمان اگر به قرآن‏ اعتقاد دارد باید اینطور معتقد باشد که چیزی که خدا نخواهد در عالم واقع‏ نمی‏شود ، پس هر چه واقع ی‏شود به مشیت خدا واقع می‏شود . ولی اینکه همه‏ چیز به مشیت خدا است ، چگونگیش تفسیر می‏خواهد . ممکن است ما آن را همان طوری تصور بکنیم که به اصطلاح جبری مذهب‏ها یا به اصطلاح کلامی‏" اشاعره " که فرقه‏ای از اهل تسنن بودند توضیح می‏دادند . اینها در عالم‏ هیچ چیزی را شرط هیچ چیزی نمی‏دانستند ، و از این مسئله که همه چیز به‏ مشیت خداست اینطور می‏خواستند نتیجه‏گیری کنند که پس در عالم هیچ چیزی‏ شرط هیچ چیزی نیست . اگر واقعا ما از این مسئله که در قرآن است که همه‏ چیز به مشیت خداست اینطور استنباط کنیم که هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست‏ ، معنایش این است که اگر قومی در دنیا سعادت پیدا می‏کند ، هیچ شرطی‏ ندارد ، خدا خواسته است ، و اگر قومی در دنیا بدبخت شد نیز باید بگوییم‏ خدا خواسته است . همچنین در آن دنیا اگر مردمی اهل بهشت شدند ، چرا ندارد ، خدا خواسته اینها اهل بهشت باشند . چون وقتی گفتیم همه چیز به‏
...
[مشاهده متن کامل]

مشیت خداست ، دیگر چرا ندارد . اگر بگوییم عمل خوب انجام دادند که به‏ بهشت رفتند ، می‏گویند این هم شرطش نیست چون همه چیز به مشیت خداست ، هیچ مانعی ندارد که خدا یک بنده صالح متقی مطیع را به جهنم ببرد و یک‏ بنده عاصی گنهکار فاسق فاجر مشرک را به بهشت ببرد ، چون خودش می‏خواهد و هیچ چیز در جهان هستی شرط هیچ چیز نیست . و بعضی به این حرف هم‏ رسیدند که اگر غیر از این بگوییم ، بگوییم " چیزی در عالم شرط چیزی هست‏ " با توحید و اینکه همه چیز به مشیت خداست منافات دارد . یک گروه دیگر دیدند این حرف خیلی حرف نادرستی است . چگونه می‏شود گفت در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست ؟ ! این نه با حساب دنیا جور در می‏آید و نه با حساب آخرت . اگر در دنیا ، هیچ چیزی شرط هیچ چیزی‏ نباشد پس باید اینطور باشد که مثلایک سال باران و برف نیاید ، شرایط جوی مساعد نباشد ، آفت هم بیاید ، و در آن سال مردم زراعت بکنند و محصول فراوان بگیرند ، یا حتی زراعت هم‏ نکنند و محصول فراوان بگیرند . و یک سال دیگر زحمت بکشند ، زمین را شخم‏ بزنند و آبیاری و تقویت بکنند ، و هوا مساعد باشد ، برف و باران به‏ موقع بیاید ، آفت هم نیاید ، و آن سال اساسا محصولی به وجود نیاید ، چون‏ هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست . با اینکه باید امکان داشته باشد که کسی‏ ازدواج نکند ولی صاحب فرزند بشود ، و یک مرد و زن سالمی ازدواج بکنند و فرزنددار نشوند ، چون هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست . آخر ت هم همینطور . ولی اینطور نیست. هم در دنیا همه چیز شرط همه چیز است ، هم در آخرت. بعد این دسته اندکی از آن طرف افتادند ، گفتند اینکه ما می‏گوییم همه‏ چیز به مشیت خداست ، مقصود همه چیز نیست ، برخی امور به مشیت خداست‏ و برخی دیگر به مشیت خدا نیست ، واقع می‏شود بدون اینکه به مشیت خدا باشد . اما اگر ما درست با منطق قرآن آشنا بشویم ، می‏بینیم که هم باید معتقد بشویم که همه چیز به مشیت خداست و هم باید معتقد بشویم که کار دنیا و آخرت ، کار عالم هستی بی حساب نیست که هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نباشد . خیر ، هر چیزی شرایط معینی دارد ، با شرایط خودش به وجود می‏آید ، و بدون‏
آن شرایط محال است به وجود بیاید . توضیح اینکه همه چیز به مشیت خداست‏ ولی مشیت خدا بر نظام تعلق گرفته است ، یعنی مشیت الهی است که این‏ حسابها و نظامها را در عالم ) به وجود آورده . همه چیز به مشیت الهی است ولی این مشیت الهی است که‏ برای هر چیزی شرایط و نظامی قرار داده ، و برای هر مقصدی راه معینی قرار داده که بدون رفتن آن راه محال است انسان به آن مقصد برسد . این است‏ معنی " امر بین الامرین " . منطقی که می‏گفت " در عالم هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نیست " همان منطق‏ " جبر " است . آن منطق که می‏گفت " بعضی چیزها به مشیت خداست و بعضی دیگر به مشیت خدا نیست " منطق " تفویض " است ، یعنی بعضی‏ چیزها را خدا گفته به من مربوط نیست ، هر چه می‏خواهد بشود ، تفویض کرده‏ ، واگذاشته . و این منطق که هم قبول می‏کند " همه چیز به مشیت خداست " و هم قبول می‏کند که " در عالم هر چیزی شرایطی دارد " همان منطق امر بین‏ الامرین " است . ) )
( آشنائی با قرآن ، جلد سوم ، ( تفسیر آیاتی از سوره‏های انفال و توبه ) ، متفکر شهید ، استاد مرتضی مطهری ، چاپ چهارم : بهار 1370 ، ناشر : انتشارات صدرا ، شهید مرتضی مطهری صص 137 - 135. )

بپرس