امذاء. [ اِ ] ( ع مص ) زن جلبی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زن جلبی کردن یعنی قرمساقی کردن. ( آنندراج ). || افزونی کردن در آمیختن آب به شراب. || بچراگاه گذاشتن اسب را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اسب را در چراگاه فرا گذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). گویند: امذ بعنان فرسک ؛ بگذار آنرا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مذی ( آب رقیقی که با مداعبت جنسی بیرون آید ) آوردن مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). مذی افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ).