امخاض. [ اِ ] ( ع مص ) بدوغ زدن رسیدن شیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). هنگام فازدن شیرآمدن. ( تاج المصادربیهقی ). || خداوند شتر مادگان درد زه گرفته شدن. || در شیرزنه جنبیدن شیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).امخاض. [ اِ ] ( ع اِ ) شیر مادام که در شیرزنه است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، اماخیض. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).