امحاق
لغت نامه دهخدا
امحاق. [ اِم ْ م ِ ] ( ع مص ) از گرمی سوخته شدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پاک شدن. ( ناظم الاطباء ). از بین رفتن. ( از اقرب الموارد ). || کاهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید