امتهان

لغت نامه دهخدا

امتهان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بکار خدمت داشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بادروزه داشتن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بکار گرفتن کسی یا چیزی را. || بخدمت داشته شدن. بکار گرفته شدن. || بذل کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ضعیف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خوار و ضعیف داشتن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
کوه کنعان را فرو برد آن زمان
نیم موجی تا بقعر امتهان.
مولوی.
بشمرند آن ظلمها و امتهان
کز یزید و شمر دید آن خاندان.
مولوی.
از سلطان بضراعت و امتهان امان خواستند. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به بادروزه شود.

فرهنگ فارسی

بکار خدمت داشتن . یا باد روزه داشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس