امتناع کردن


برابر پارسی: خودداری کردن

معنی انگلیسی:
abstain, refuse, withhold, to abstain

لغت نامه دهخدا

امتناع کردن. [ اِ ت ِ ک َدَ ] ( مص مرکب ) سرباز زدن. باز ایستادن : و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد،گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم. ( فارسنامه ابن بلخی ). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان امتناع کردند. ( فارسنامه ابن بلخی ). رجوع به امتناع و امتناع نمودن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خودداری کردن ابائ کردن .

گویش مازنی

/emtenaa korden/ پس زدن - رد کردن

واژه نامه بختیاریکا

نَه کِردِن

جدول کلمات

ابا

مترادف ها

abstain (فعل)
خودداری کردن، پرهیز کردن، امتناع کردن

فارسی به عربی

إِحْجام
( امتناع کردن (از ) ) امتنع

پیشنهاد کاربران

نپذیرفتن
To balk
کناره جستن از . . . . . . . . . . . . .
decline=

بپرس