امتلال

لغت نامه دهخدا

امتلال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بکیش و شریعت درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). داخل شدن در دینی. ( از اقرب الموارد ). || شتاب رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در راه رفتن تندی نمودن. ( از اقرب الموارد ). || کوماج کردن نان. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). پختن نان در خاکستر یا ریگ گرم. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بکیش و شریعت در آمدن

پیشنهاد کاربران

بپرس