امتداد

/~emtedAd/

مترادف امتداد: ادامه، درازی، دنباله، راستا، طول، کشش

برابر پارسی: راستا، راستای

معنی انگلیسی:
prolongation, extension

لغت نامه دهخدا

امتداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || مد و کشش. ( ناظم الاطباء ). کشیدگی. ( فرهنگ فارسی معین ). درازی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). طول. ( ناظم الاطباء ) : درودی که امداد آن بر امتداد روزگار متصل باشد. ( کلیله و دمنه ). مگر از طول ایام و امتداد مقام بستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). مسافت مقصد امتدادی داشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). مدتها منتظر مددبود تا بعد از امتداد ایام پسر بکتکین حاجب را با ششصد سوار ترک بدو فرستادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- امتداد حیات ؛ درازی زندگانی و مدت عمر. ( ناظم الاطباء ).
- امتداد زمان ؛ طول زمان و مدت زمان. ( ناظم الاطباء ).
|| درنگی و تأخیر. ( ناظم الاطباء ). || بسیار شدن آب. ( از تاج المصادر بیهقی ). برآمدن و دمیدن روز. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || در اصطلاح حکماء بر صورت جسمی اطلاق گردد.چنانکه لفظ ممتد نیز بر صورت جسمی گفته میشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح فیزیک در مبحث نیرو خطی را گویند که حامل بر آن قرار دارد.( از فرهنگ فارسی معین ). ج ، امتدادات.

فرهنگ فارسی

درازشدن، کشیده شدن ، کشیدگی، کشش، درازی، راستا
۱ - ( مصدر ) کشیده شدن دراز شدن . ۲ - (اسم ) کشش کشیدگی درازی راستا. ۳ - طول . یا امتداد زمان . طول زمان طول مدت . ۳ - در مبحث نیرو خطی را گویند که حامل بر آن قرار دارد . جمع: امتدادات.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) کشیده شدن ، ۲ - (اِمص . ) کشش ، درازی . ۳ - طول .

فرهنگ عمید

دراز شدن، کشیده شدن، طول کشیدن، کشیدگی، کشش، درازی، راستا.

واژه نامه بختیاریکا

دراز

دانشنامه آزاد فارسی

اِمتِداد (strike)
جهت قطب نما در خطی افقی روی سطح صفحه ای ساختمانیمانند صفحۀ گسل، صفحه ای لایه بندی یا امتداد عارضه ای ساختمانیمانند محورِ چین. امتداد را در زاویۀ ۹۰درجه از شیباندازه گیری می کنند.

جدول کلمات

راستا

مترادف ها

length (اسم)
مد، درجه، طول، مدت، قد، درازا، امتداد

run (اسم)
حدود، محوطه، ترتیب، رانش، سلسله، ردیف، رد پا، تک، امتداد، سفر و گردش

protraction (اسم)
طرح، تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی

فارسی به عربی

توتر

پیشنهاد کاربران

امتداد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
راستا rāstā ( دری )
دریژه driže ( کردی )
رفتن
کششی
دامنه . . . . . راستا . . . . .
دراضی و راستا و کشش
راستا، درازی، طول، کشیدگی
کِشاکِش
ارتباط
کشش
متصل
راستا
کران

بپرس