امتتاع کردن


برابر پارسی: بازایستادن، خودداری کردن

پیشنهاد کاربران

امتتاع . [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سود بردن از چیزی . برخورداری یافتن زمانی دراز. ( از اقرب الموارد ) . تمتع. استمتاع . متمتع شدن : زاد رحلت بر راحله ٔ روز و شب نهید و دل از امتتاع دنیا و حطام او بردارید. ( سندبادنامه ص 156 ) .

بپرس