اماچ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
اِماچ / em�ch : یک جور آش
مانند: مگر همان تیکی و اماچ میان دلم را گرم کند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
اُماج / ūmāj : نام نوعی آش است که مواد خوراکی آن آب، اسفناج، آرد، نخود نیم کوب، خلال چغندر و گوشت است.
... [مشاهده متن کامل]
در گویش بخارایی، خوانساری، تهرانی، کرمانی، ساوه ای، سیرجانی. دماوندی و غیره، لفظ ( ( اُماج ) ) رواج دارد؛ ولی در نایین بدان ( ( اوماشو ) ) می گویند.
فرهنگ واژگان آذری
فیروز منصوری
نشر هَزار کرمان
مانند: مگر همان تیکی و اماچ میان دلم را گرم کند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
اُماج / ūmāj : نام نوعی آش است که مواد خوراکی آن آب، اسفناج، آرد، نخود نیم کوب، خلال چغندر و گوشت است.
... [مشاهده متن کامل]
در گویش بخارایی، خوانساری، تهرانی، کرمانی، ساوه ای، سیرجانی. دماوندی و غیره، لفظ ( ( اُماج ) ) رواج دارد؛ ولی در نایین بدان ( ( اوماشو ) ) می گویند.
فرهنگ واژگان آذری
فیروز منصوری
نشر هَزار کرمان