امام وردی بیک

لغت نامه دهخدا

امام وردی بیک. [ اِ وِ ب َ ] ( اِخ ) ( انتخابی ) شاعری از اهل خراسان بود که در هند نشو و نما یافت و در جوانی درگذشت. صاحب تذکره مرآة الخیال نویسد: امام وردی بیک منتخب اهل روزگار و ساده گو بود. این مطلع غزل از اوست :
دود دل کرده غبار دل افلاک مرا
این چه گرد است که برخاسته از خاک مرا!
( از تذکره مرآة الخیال چ بمبئی ص 224 ).

امام وردی بیک. [ اِ وِ ب َ ] ( اِخ ) از سرداران نادرشاه افشار بود و مدتی در حدود سال 1149 هَ. ق. نظارت بیوتات خاصه را داشته است. رجوع به جهانگشای نادری چ انوار ص 285، 290 و 291 شود.

امام وردی بیک. [ اِ وِ ب َ ] ( اِخ ) پسر قرچقای خان سپهسالار شاه عباس اول که در سال 1033 هَ. ق. در گرجستان به اتفاق پدرش کشته شده. رجوع به تاریخ عالم آرای عباسی ج 3 ص 1025 و زندگانی شاه عباس اول ج 2 ص 97 شود.

امام وردی بیک. [ اِ وِ ب َ ] ( اِخ ) ( ساریولیلو ) نیابت حکومت کرمان را در اوایل کار نادرقلی ( نادرشاه افشار ) داشت و در سال 1143 هَ. ق. هنگام محاصره و تسخیر فراه معزول گردید. رجوع به جهانگشای نادری چ انوار ص 154 و 155 شود.

فرهنگ فارسی

نیابت حکومت کرمان را در اوایل کار نادر قلی داشت و در سال ۱۱۴۳ ه. ق . هنگام محاصره و تسخیر فراه معزول گردید .

پیشنهاد کاربران

بپرس