وکالت و سند ز رضا همگان دارایست، او همان امام داوریست، جنبشی ز پیرجامه درب آشنایست، حیرانم و حیرانم و حیران، ز سودای رضا بر این جان، انجمن رهگسترده ز پیرش، جامه را داده درب فقیرش، سخن گفته ز دندان بر التماس،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
نمازی هم بداشته درب درگاه سپاس، خدا داده مکان را بر امیرالمومنین، بگذاشته او را ز التماسی درب عشقش زمین، بجنگ و بجوی و جهادی بشو، خداوند متعال را ز درمان تو هم الهی بشو، خرد کن دهان و ز دندان نفس، جامه را مگذار بر آن جمله کس، برادر را بجوی و ز والعصر زمان، امین کن این ثلاث پنهان جهان، سپس ز دایره درب مکعب قسم، که شناور گشته آسمان شطب درب این تنم، ز شاخه ها براموخته جان را ز کهن ساز، درش نورانی رضا را کن مه و راز، ای که تو پروردگار حرا، جامه را بگذار هم اکنون درب این تن ما…