اماق
لغت نامه دهخدا
( امآق ) امآق.[ اِم ْ ] ( ع مص ) اِماق. در مأقة درآمدن و هُکّه زده شدن مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در حدیث آمده : ما لم تضمروا الاماق ؛ که مراد غیظ و گریستن است و گفته اند مراد از آن غدر و عهدشکنی است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). اِماق بر وزن کتاب نیز آمده و آن مخفف اِمآق بر وزن امهال است. ( از اقرب الموارد ).
امآق. [ اَم ْ ] ( ع اِ ) ج ِمؤق و مأق و موق و ماق. جمع دیگر این کلمات آماق است و دو کلمه اخیر به امواق نیز جمع بسته شود. کنج چشمان و یا دنباله یا کنار آنها که به بینی راه دارد. رجوع به کلمات مذکور و تاج العروس ذیل ماق شود.
فرهنگ فارسی
جمع موق و ماق و موق و ماق جمع دیگر این کلمات آماق است .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
از ادعاهایی که شما آوردید، از جمله اینکه �دلمه� یا �تکمه� و واژه های با � - مه� آخر صرفاً �ترکی� هستند، عمدتاً جعلی و غیرعلمی است و با شواهد تاریخی و زبان شناسی تطبیق نمی کنند. بیایید قدم به قدم توضیح بدهم و منابع معتبر هم بیاورم:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. دلمه
ادعا:
> دلمه از ترکی �دولماق� گرفته شده و یعنی پر کردن.
واقعیت تاریخی و زبانی:
1. ریشه ترکی �dolmak� به معنای �پر شدن� است و درست است که در ترکی �dolma� غذایی است که پر می شود.
2. اما واژه �دلمه� در فارسی قدیمی تر از متون عثمانی و ترکی است:
دهخدا و ناظم الاطباء اشاره دارند که دلمه در متون فارسی قرن ۷–۸ هجری استفاده شده است.
منابع فارسی کهن مانند برهان قاطع و فرهنگ ناظم الاطباء دلمه را توضیح می دهند و مستقیماً آن را �ترکی� نمی دانند بلکه از طریق کاربرد در فارسی ثبت شده است.
3. بنابراین �دلمه� در فارسی یک وام واژه مستقیم از ترکی عثمانی نیست، بلکه احتمالا تأثیر دوطرفه وجود داشته یا معادل سازی معنایی بوده است.
📚 منابع:
دهخدا، لغتنامه، مدخل �دلمه�
ناظم الاطباء، قرن ۱۳–۱۴ هجری
✅ نتیجه: دلمه در فارسی سابقه تاریخی مستقل دارد و صرفاً نمی توان آن را ترکی دانست.
- - -
۲. تکمه / دکمه
ادعا:
> تیکمه، دگمه، از ترکی است.
واقعیت زبان شناسی:
1. فارسی باستان و اوستایی:
ریشه tak - به معنای �فشردن، فشار دادن� در اوستایی و سانسکریت وجود دارد.
اوستایی: tak - = فشردن
سانسکریت: takman - = گره، عقده
2. فارسی میانه ( پهلوی ) :
takm = گره کوچک، برآمدگی
3. فارسی نو:
تکمه / دکمه از همین ریشه آمده و معنای �چیزی که با فشار بسته می شود� دارد.
4. ترکی عثمانی:
واژه d�ğme ( دوغمه ) از ریشه ترکی d�ğ = گره ساخته شده است.
شکل قدیم ترکی: tuğma / toğma = گره
📚 منابع:
Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, ریشه tak -
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch, مدخل tak -
MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, takm
Monier - Williams Sanskrit Dictionary
✅ نتیجه: تکمه / دکمه در فارسی ریشه ایرانی دارد و قبل از رایج شدن شکل ترکی عثمانی وجود داشته است. شباهت معنایی و آوایی به d�ğme ترکی باعث تشابه شده ولی اصل فارسی است.
- - -
۳. ادعاهای جعلی درباره واژه های با � - مه�
لیست ادعایی شما:
> دیشلمه، چکمه، دگمه، قابلمه، تخمه، کرشمه، … همه ترکی هستند.
واقعیت:
بسیاری از این واژه ها ریشه فارسی یا اوستایی/هندواروپایی دارند:
چکمه: از فارسی �چکیدن� ( چک مه = وسیله ای برای جلوگیری از چکیدن )
قابلمه: قاب له = ظرف برای گذاشتن
تخمه: از ریشه هندواروپایی �بذر، دانه�
کرشمه: فعل فارسی �گریشیدن، کرشیدن� پسوند
تنها تعداد معدودی ممکن است اصل ترکی یا عربی داشته باشند ( مثلاً دلمه اگر وام واژه ترکی محسوب شود ) .
🔹 یعنی: ادعای کلی که هر واژه ای با - مه ترکی است، کاملاً جعلی است و هیچ مبنای علمی ندارد.
- - -
جمع بندی:
1. دلمه در فارسی سابقه مستقل دارد و صرفاً وام واژه ترکی نیست.
2. تکمه / دکمه ریشه ایرانی و اوستایی دارد و قبل از عثمانی وجود داشته است.
3. ادعاهای �همه کلمات با - مه ترکی هستند� جعلی است و با شواهد تاریخی و زبان شناسی مطابقت ندارد.
4. منابع معتبر: دهخدا، ناظم الاطباء، Mayrhofer، Bartholomae، MacKenzie، Monier - Williams.
- - -
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. دلمه
ادعا:
> دلمه از ترکی �دولماق� گرفته شده و یعنی پر کردن.
واقعیت تاریخی و زبانی:
1. ریشه ترکی �dolmak� به معنای �پر شدن� است و درست است که در ترکی �dolma� غذایی است که پر می شود.
2. اما واژه �دلمه� در فارسی قدیمی تر از متون عثمانی و ترکی است:
دهخدا و ناظم الاطباء اشاره دارند که دلمه در متون فارسی قرن ۷–۸ هجری استفاده شده است.
منابع فارسی کهن مانند برهان قاطع و فرهنگ ناظم الاطباء دلمه را توضیح می دهند و مستقیماً آن را �ترکی� نمی دانند بلکه از طریق کاربرد در فارسی ثبت شده است.
3. بنابراین �دلمه� در فارسی یک وام واژه مستقیم از ترکی عثمانی نیست، بلکه احتمالا تأثیر دوطرفه وجود داشته یا معادل سازی معنایی بوده است.
📚 منابع:
دهخدا، لغتنامه، مدخل �دلمه�
ناظم الاطباء، قرن ۱۳–۱۴ هجری
✅ نتیجه: دلمه در فارسی سابقه تاریخی مستقل دارد و صرفاً نمی توان آن را ترکی دانست.
- - -
۲. تکمه / دکمه
ادعا:
> تیکمه، دگمه، از ترکی است.
واقعیت زبان شناسی:
1. فارسی باستان و اوستایی:
ریشه tak - به معنای �فشردن، فشار دادن� در اوستایی و سانسکریت وجود دارد.
اوستایی: tak - = فشردن
سانسکریت: takman - = گره، عقده
2. فارسی میانه ( پهلوی ) :
takm = گره کوچک، برآمدگی
3. فارسی نو:
تکمه / دکمه از همین ریشه آمده و معنای �چیزی که با فشار بسته می شود� دارد.
4. ترکی عثمانی:
واژه d�ğme ( دوغمه ) از ریشه ترکی d�ğ = گره ساخته شده است.
شکل قدیم ترکی: tuğma / toğma = گره
📚 منابع:
Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, ریشه tak -
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch, مدخل tak -
✅ نتیجه: تکمه / دکمه در فارسی ریشه ایرانی دارد و قبل از رایج شدن شکل ترکی عثمانی وجود داشته است. شباهت معنایی و آوایی به d�ğme ترکی باعث تشابه شده ولی اصل فارسی است.
- - -
۳. ادعاهای جعلی درباره واژه های با � - مه�
لیست ادعایی شما:
> دیشلمه، چکمه، دگمه، قابلمه، تخمه، کرشمه، … همه ترکی هستند.
واقعیت:
بسیاری از این واژه ها ریشه فارسی یا اوستایی/هندواروپایی دارند:
چکمه: از فارسی �چکیدن� ( چک مه = وسیله ای برای جلوگیری از چکیدن )
قابلمه: قاب له = ظرف برای گذاشتن
تخمه: از ریشه هندواروپایی �بذر، دانه�
کرشمه: فعل فارسی �گریشیدن، کرشیدن� پسوند
تنها تعداد معدودی ممکن است اصل ترکی یا عربی داشته باشند ( مثلاً دلمه اگر وام واژه ترکی محسوب شود ) .
🔹 یعنی: ادعای کلی که هر واژه ای با - مه ترکی است، کاملاً جعلی است و هیچ مبنای علمی ندارد.
- - -
جمع بندی:
1. دلمه در فارسی سابقه مستقل دارد و صرفاً وام واژه ترکی نیست.
2. تکمه / دکمه ریشه ایرانی و اوستایی دارد و قبل از عثمانی وجود داشته است.
3. ادعاهای �همه کلمات با - مه ترکی هستند� جعلی است و با شواهد تاریخی و زبان شناسی مطابقت ندارد.
4. منابع معتبر: دهخدا، ناظم الاطباء، Mayrhofer، Bartholomae، MacKenzie، Monier - Williams.
- - -
دیشلمه از فعل دیشلماق ( گاز گرفتن ) است. دیش لمه همان معنای دیش لمه لی ( گاز گرفتنی ) است. چایی که با دندان گرفتن قند خورده می شود. چای دیش لمه نامیده می شود. . دیشلمه و دلمه و سورمه . ساچمه ( از فعل ساچماق،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مثل نور ساچماق ) . گزمه، قیمه. قورمه. چکمه. سورتمه. تیکمه ( تیکمه داش ) . دگمه ( از فعل دوگون نماق= گره زدن ) . قابلمه. یورتمه. تخمه. کرشمه ( قیریشماق، قیرجانماق، قیر ویرماق ) . تسمه ( تاسما از فعل تاکماق ) ، قمقمه. خامه. نغمه ( ناقما، ناقاره ) . . . کلماتی که به مه ختم می شوند . تورکی است.
یاشما ق ( لچک ) . باشماق ( کفش ) . قایماق ( سرشیر ) . مایماق ( ابله. احمق. گیج ) . قویماق ( کاچی ) . یاماق ( پینه ) بااینکه فعل نیستند. . ولی آخرشان ماق دارند.