huff (فعل)ترساندن، اوقات تلخی کردن، قهر کردن، رنجیدن، اماس کردنswell (فعل)باد کردن، پف کردن، متورم شدن، اماس کردن، متورم کردن، باد غرور داشتن
آماس کردن: پیدا شدن برآمدگی، آماسیدن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )دوستان آماس کردن یعنی چه فکر کنم اَماس هست اینگنجایش پیدا کردن ، متورم شدن+ عکس و لینک