اماس کردن


معنی انگلیسی:
puff, to swell

مترادف ها

huff (فعل)
ترساندن، اوقات تلخی کردن، قهر کردن، رنجیدن، اماس کردن

swell (فعل)
باد کردن، پف کردن، متورم شدن، اماس کردن، متورم کردن، باد غرور داشتن

فارسی به عربی

انتفاخ

پیشنهاد کاربران

آماس کردن: پیدا شدن برآمدگی، آماسیدن.
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
دوستان آماس کردن یعنی چه فکر کنم اَماس هست این
گنجایش پیدا کردن ، متورم شدن

بپرس