امادگی
/~AmAdegi/
مترادف امادگی: ( آمادگی ) بسیج، تدارک، تمهید، تهیه، استعداد، توان، توانمندی، قابلیت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- آمادگی سفر ؛ ساز سفر.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
{preparation} [اعتیاد] سومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد برای تغییر احساس نیاز می کند، ولی هنوز اقدامی نکرده است و در جست وجوی روش مناسب آن را به تأخیر می اندازد متـ . مرحلۀ آمادگی preparation stage
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] آمادگی. آمادگى به آماده شدن و آماده بودن برای انجام کار یا روی دادن حالتی اطلاق می شود.
آمادگى یا مهیا شدن، به آماده شدن و آماده بودن وعدم غفلت گفته می شود.
احکام آمادگی در ابواب فقه
از آمادگی به مناسبت در باب هاى طهارت، صلات، حج، جهاد و سبق و رمایه سخن گفته شده است.
← احکام آمادگی در باب طهارت
۱. ↑ العروة الوثقى، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.۲. ↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۴۳۶.
...
آمادگى یا مهیا شدن، به آماده شدن و آماده بودن وعدم غفلت گفته می شود.
احکام آمادگی در ابواب فقه
از آمادگی به مناسبت در باب هاى طهارت، صلات، حج، جهاد و سبق و رمایه سخن گفته شده است.
← احکام آمادگی در باب طهارت
۱. ↑ العروة الوثقى، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.۲. ↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۴۳۶.
...
wikifeqh: آمادگی
مترادف ها
قابلیت، استعداد، امادگی، حساسسیت، فروگیری
میل، علاقه، ذوق، میل وافر، امادگی، میل شدید
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک
نوسان، امادگی، گوش بزنگی، شکست فاحش، چرخش ناگهانی کشتی بیک سو
امادگی
امادگی، پستابودن، روبراهی
امادگی، کشیدگی و سفتی
میل، استعداد، امادگی، تمایل قبلی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
گاو؛کاری.
خر؛باری.
اسب؛سواری.
خر؛باری.
اسب؛سواری.
تهیا
تهیو
استعداد