اماده ساختن

مترادف ها

indispose (فعل)
ناجور کردن، بی میل کردن، نامناسب کردن، مریض کردن، بیمار ساختن، اماده ساختن

پیشنهاد کاربران

ready somebody/something for something=to make something or someone ready for something SYN prepare
تامین _فراهم ساختن
تامین

بپرس