امادن


معنی انگلیسی:
prepare, provide, ready, recruit, supply

لغت نامه دهخدا

( آمادن ) آمادن. [ دَ ] ( مص ) ساختن. بساختن. بسیجیدن. بسغدن. سغدن. آسغدن. برساختن. مهیا کردن. مهیا شدن. تهیه. آماده کردن. آماده شدن. آراستن. معدات فراهم کردن. مستعد کردن. ساز کردن. راست کردن. تیارکردن. || پر و مملو گردانیدن. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( آمادن ) ۱ - ( مصدر ) ساختن بسیجیدن آماده کردن . ۲ - پر کردن مملو گردانیدن . ۳ - ( مصدر ) مهیا شدن آماده شدن .

فرهنگ عمید

( آمادن ) ۱. آماده ساختن، آماده کردن، مهیا کردن، فراهم کردن، ساختن، بسیجیدن.
۲. آراستن.
۳. (مصدر لازم ) آماده شدن، مهیا شدن.

پیشنهاد کاربران

آماده: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آماده " می نویسد : ( ( آماده که به معنی بسیجیده و ساخته است اسم مفعول است از" آمادن"، به معنی مهیا کردن. چنان می نماید که " ا"، در واژه پیشاوند است و ستاک آن ریختی از "ماده" که ریخت دیگر آن "مایه" است که در پهلوی ماتکmātag بوده است؛ بدین سان، معنی بنیادین و نخستین واژه مایه ور و مایه دار خواهد بود: هر آنکس که مایه ی انجام کاری را داشته باشد در انجام آن بسیجیده و تواناست. ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( یکی بدسگال و یکی ساده دل
سپهبد به هر چاره آماده دل ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۵. )

در جواب عارف:
فعل امرش میشه بیاما یا بیامای.
فعل امر آمادن چه هست؟
آماده کردن ( ب )

بپرس