آمادئوس. آمادئوس ( انگلیسی: Amadeus ) از آثار نمایشی پیتر شِـیفر است.
دو نمایش آمادئوس و اکوئوس از مهمترین آثار نمایشی پیتر شیفر بودند که در تئاتر ملی انگلستان به روی صحنه رفتند و بعدها نیز در تئاتر برادوی اجرا شدند و هر دو نمایش موفق به کسب جایزه تونی شدند… آمادئوس اولین بار در ۱۹۷۹ در نشنال تئاتر اجرا شد و بعداً جوایز اونینگ استاندارد و منتقدان لندن را به خود اختصاص داد. این نمایش در ۱۹۸۰ در برادوی روی صحنه رفت و بیش از ۱۰۰۰ اجرا داشت و برنده یک جایزه تونی هم شد. [ ۱]
اقتباس سینمایی از نمایشنامه آمادئوس به کارگردانی میلوش فورمن در سال ۱۹۸۴ با موفقیت بی سابقه ای همراه بود و برای سازندگان آن هشت جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم را به ارمغان آورد. شفر نیز اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آن خود کرد. او همچنین در ۱۹۸۷ نشان فرمانده امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد و در ۲۰۰۱ شوالیه شد. [ ۱]
نمایشنامه آمادئوس را منیژه محامدی به فارسی برگردانده است. همچنین ترجمه ای از فریده رازی با ویراست هادی غبرائی منتشر شده است. فیلمنامه کامل فیلم آمادئوس را هم سعید بازرجانی به فارسی ترجمه کرده است.
دو نمایش آمادئوس و اکوئوس از مهمترین آثار نمایشی پیتر شیفر بودند که در تئاتر ملی انگلستان به روی صحنه رفتند و بعدها نیز در تئاتر برادوی اجرا شدند و هر دو نمایش موفق به کسب جایزه تونی شدند… آمادئوس اولین بار در ۱۹۷۹ در نشنال تئاتر اجرا شد و بعداً جوایز اونینگ استاندارد و منتقدان لندن را به خود اختصاص داد. این نمایش در ۱۹۸۰ در برادوی روی صحنه رفت و بیش از ۱۰۰۰ اجرا داشت و برنده یک جایزه تونی هم شد. [ ۱]
اقتباس سینمایی از نمایشنامه آمادئوس به کارگردانی میلوش فورمن در سال ۱۹۸۴ با موفقیت بی سابقه ای همراه بود و برای سازندگان آن هشت جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلم را به ارمغان آورد. شفر نیز اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آن خود کرد. او همچنین در ۱۹۸۷ نشان فرمانده امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد و در ۲۰۰۱ شوالیه شد. [ ۱]
نمایشنامه آمادئوس را منیژه محامدی به فارسی برگردانده است. همچنین ترجمه ای از فریده رازی با ویراست هادی غبرائی منتشر شده است. فیلمنامه کامل فیلم آمادئوس را هم سعید بازرجانی به فارسی ترجمه کرده است.
wiki: آمادئوس
آمادئوس (فیلم). آمادئوس ( به انگلیسی: Amadeus ) فیلمی به کارگردانی میلوش فورمن، محصول سال ۱۹۸۴ است. این فیلم بر اساس نمایشنامه ای به همین نام از پیتر شِیفِر ساخته شده است و کمابیش به زندگی دو موسیقی دان ساکن وین اتریش، ولفگانگ آمادئوس موتزارت و آنتونیو سالیِری، در نیمهٔ دوم سدهٔ هجدهم می پردازد.
آمادئوس درمجموع نامزد دریافت ۵۳ جایزه شد و توانست ۴۰ جایزه را به دست آورَد. این جوایز شامل ۸ جایزهٔ اسکار، ۴ جایزهٔ بفتا، ۴ جایزهٔ گلدن گلوب، و یک جایزهٔ دی جی اِی است.
فیلم برداری صحنه های فیلم در شهرهای وین، پراگ و کرُمیه رژیژ ( در جمهوری چک ) انجام شده است.
داستان این فیلم دربارهٔ بخش هایی از زندگی و همچنین چگونگی مرگ ولفگانگ آمادئوس موتسارت است. فیلم با یک قطعهٔ کوتاه موسیقی و نمایی از یک کالسکه، تصاویری از برف و یخ، و کوچه های پیچ درپیچ آغاز می شود. ناگهان فریادهای کوتاهِ «موتسارتِ موتسارت» آنتونیو سالیِری ( اف. موری آبراهام ) به گوش می رسد. سالیری، درحالی که فریاد می زند و اعتراف می کند که ولفگانگ آمادئوس موتسارت ( تام هولس ) را کشته، خونین و مالین، توسط خدمه اش پیدا می شود. سالیری خودکشی کرده است و توسط خدمه اش به یک بیمارستان، که در واقع یک آسایشگاه روانیِ وحشتناک است، برده می شود. در صحنهٔ بعد، کشیشی به آسایشگاه روانی وارد می شود و نزدِ سالیری می رود. ابتدا سالیری قصدِ پذیرفتنِ کشیش را ندارد، اما لحظاتی بعد نظرش عوض می شود.
سالیری قطعاتی از آهنگ هایی را که در دوران جوانی و شهرت خود ساخته، برای کشیش می نوازد؛ اما کشیش هیچ کدام از آن ها را نمی شناسد. آنگاه سالیری قطعه ای از موتسارت می نوازد و کشیش فوراً آن را می شناسد و ادامهٔ آن را زمزمه می کند. از اینجا فیلم وارد مرحلهٔ دیگری می شود. کشیش از سالیری می خواهد که اعتراف کند، و سالیری با مرور دوران کودکی خود شروع می کند و آن دوران را با دوران کودکی موتسارت مقایسه می کند. در همین حال، صحنه هایی از کودکی هردو نمایش داده می شود: موتسارت سرگرم نواختن موسیقی است و، در جایی دیگر، سالیری در حال بازی کردن با بچه های هم سن وسال خود. روزی سالیری در ایام کودکی دعا می کند و از خدا می خواهد که آهنگساز و نوازنده ای بزرگ شود. دیری نمی گذرد که پدر سالیری در هنگام غذا خوردن می میرد، و بدین ترتیب مشکل اصلی آرزوی سالیری برای آهنگساز شدن برطرف می شود و او به شهر وین، که آن زمان مرکز موسیقی جهان به شمار می رفت، می رود و تبدیل به آهنگسازی معروف می شود. از اینجا فیلم مجدداً به زمان گذشته برمی گردد، اما این بار به دورانی که سالیری تقریباً مردی چهل ساله است و تبدیل به آهنگسازی بزرگ و نامدار در سراسر اروپا شده است. فیلم به شبی رجوع می کند که قرار است موتسارت به وین بیاید و در یک میهمانی قطعاتی از او نواخته شود. سالیری مشتاقانه در آن شب خود را به میهمانی رسانده تا موتسارت معروف را ملاقات کند. او در سالن های مختلف به دنبال موتسارت است، اما او را پیدا نمی کند. ناگهان، به شکلی غیرمنتظره، در سالن غذاخوری - که خالی است - با موتسارت مواجه می شود، آن هم در هنگامی که موتسارت مشغول عشق بازی و سربه سر گذاشتن نامزد خود، کنستانتسه ( الیزابت بِریج ) ، است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفآمادئوس درمجموع نامزد دریافت ۵۳ جایزه شد و توانست ۴۰ جایزه را به دست آورَد. این جوایز شامل ۸ جایزهٔ اسکار، ۴ جایزهٔ بفتا، ۴ جایزهٔ گلدن گلوب، و یک جایزهٔ دی جی اِی است.
فیلم برداری صحنه های فیلم در شهرهای وین، پراگ و کرُمیه رژیژ ( در جمهوری چک ) انجام شده است.
داستان این فیلم دربارهٔ بخش هایی از زندگی و همچنین چگونگی مرگ ولفگانگ آمادئوس موتسارت است. فیلم با یک قطعهٔ کوتاه موسیقی و نمایی از یک کالسکه، تصاویری از برف و یخ، و کوچه های پیچ درپیچ آغاز می شود. ناگهان فریادهای کوتاهِ «موتسارتِ موتسارت» آنتونیو سالیِری ( اف. موری آبراهام ) به گوش می رسد. سالیری، درحالی که فریاد می زند و اعتراف می کند که ولفگانگ آمادئوس موتسارت ( تام هولس ) را کشته، خونین و مالین، توسط خدمه اش پیدا می شود. سالیری خودکشی کرده است و توسط خدمه اش به یک بیمارستان، که در واقع یک آسایشگاه روانیِ وحشتناک است، برده می شود. در صحنهٔ بعد، کشیشی به آسایشگاه روانی وارد می شود و نزدِ سالیری می رود. ابتدا سالیری قصدِ پذیرفتنِ کشیش را ندارد، اما لحظاتی بعد نظرش عوض می شود.
سالیری قطعاتی از آهنگ هایی را که در دوران جوانی و شهرت خود ساخته، برای کشیش می نوازد؛ اما کشیش هیچ کدام از آن ها را نمی شناسد. آنگاه سالیری قطعه ای از موتسارت می نوازد و کشیش فوراً آن را می شناسد و ادامهٔ آن را زمزمه می کند. از اینجا فیلم وارد مرحلهٔ دیگری می شود. کشیش از سالیری می خواهد که اعتراف کند، و سالیری با مرور دوران کودکی خود شروع می کند و آن دوران را با دوران کودکی موتسارت مقایسه می کند. در همین حال، صحنه هایی از کودکی هردو نمایش داده می شود: موتسارت سرگرم نواختن موسیقی است و، در جایی دیگر، سالیری در حال بازی کردن با بچه های هم سن وسال خود. روزی سالیری در ایام کودکی دعا می کند و از خدا می خواهد که آهنگساز و نوازنده ای بزرگ شود. دیری نمی گذرد که پدر سالیری در هنگام غذا خوردن می میرد، و بدین ترتیب مشکل اصلی آرزوی سالیری برای آهنگساز شدن برطرف می شود و او به شهر وین، که آن زمان مرکز موسیقی جهان به شمار می رفت، می رود و تبدیل به آهنگسازی معروف می شود. از اینجا فیلم مجدداً به زمان گذشته برمی گردد، اما این بار به دورانی که سالیری تقریباً مردی چهل ساله است و تبدیل به آهنگسازی بزرگ و نامدار در سراسر اروپا شده است. فیلم به شبی رجوع می کند که قرار است موتسارت به وین بیاید و در یک میهمانی قطعاتی از او نواخته شود. سالیری مشتاقانه در آن شب خود را به میهمانی رسانده تا موتسارت معروف را ملاقات کند. او در سالن های مختلف به دنبال موتسارت است، اما او را پیدا نمی کند. ناگهان، به شکلی غیرمنتظره، در سالن غذاخوری - که خالی است - با موتسارت مواجه می شود، آن هم در هنگامی که موتسارت مشغول عشق بازی و سربه سر گذاشتن نامزد خود، کنستانتسه ( الیزابت بِریج ) ، است.
wiki: آمادئوس (فیلم)