ام شغل. [ اُم ْ م ِ ش ُ ] ( ع اِ مرکب ) درباره کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرفت در این بین حیض بروی عارض شد و بدون انجام کار برگشت. ( از المرصع ).
فرهنگ فارسی
در باره کسی گویند که عزم کاری کند ولی باتمام نرساند .