الگونه

لغت نامه دهخدا

( آلگونه ) آلگونه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) آلغونه. سرخی که زنان درروی مالند زینت را. سرخه. غازه. سرخاب :
آن بناگوش کز صفا گوئی
برکشیده ست آلگونه بسیم.
شهید.

الگونه. [ اَ ن َ ] ( اِ ) بمعنی گلگونه و سرخ رنگ و شنجرفی. الغونه. ( آنندراج ). || غازه روی. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( آلگونه ) ( اسم ) سرخیی که زنان در روی مالند برای زینت آلغونه سرخی غازه سرخاب .
آلغونه: گلگونه، سرخاب، غازه، ماده سرخی که زنان به گونه های خودمی مالند
بمعنی گلگونه و سرخ رنگ و شنجر فی

فرهنگ معین

( آلگونه ) (نِ ) (اِمر. ) سُرخاب ، گلگونه ، مادة سرخ رنگی که زنان به گونة خود مالند. آلغونه نیز گویند.

فرهنگ عمید

( آلگونه ) مادۀ سرخی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، سرخاب، غازه.

پیشنهاد کاربران

بپرس