الکلی

/~alkoli/

معنی انگلیسی:
alcoholic, addicted to drinking alcoholic liquors, lush, juicer, soak, hard, bibulous, drunk, drunkard, spirituous

لغت نامه دهخدا

( آلکلی ) آلکلی. [ ک ُ ] ( ص نسبی ) الکلی. آنکه به بسیار آشامیدن مشروبهای الکل دار چون شراب و عرق و کنیاک و رم و سایر انواع آن معتاد است.
الکلی. [ اَ ک ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به الکل. || آنکه مشروبهای الکلی بسیار آشامد.

فرهنگ فارسی

( آلکلی ) آنکه مشروبات الکلی بسیار نوشد
( صفت ) ۱ - شخصی که معتاد بنوشیدن الکل باشد : مشروبات (نوشابه های ) الکلی . ۲ - آنچه با الکل سوزد : چراغ الکلی .

فرهنگ عمید

۱. کسی که عادت به نوشیدن الکل دارد.
۲. آنچه دارای الکل باشد: نوشیدنی الکلی.
۳. آغشته به الکل: دستم الکلی شد.

مترادف ها

alcoholic (صفت)
الکلی، دارای الکل

lush (صفت)
الکلی، ابدار، پر پشت، با شکوه، شاداب، پر اب

فارسی به عربی

مدمن الخمور , معشب

پیشنهاد کاربران

bottle baby noun
an alcoholic US, 1925
booze freak noun
an alcoholic US, 1968
• And we all know what the world can expect from Kennedy boozefreaks. — Hunter S. Thompson, Fear and Loathing in America, p. 48, 26th March
1968: Letter to Oscar Acosta
...
[مشاهده متن کامل]

boozehound noun
an alcoholic US, 1911
• Her mother was married again to some booze hound. — J. D. Salinger,
Catcher in the Rye, p. 32, 1951
• The booze hounds just make a man a lot of trouble for no fun.
— Raymond Chandler, The Long Goodbye, p. 3, 1953
• I can’t read a list of my academic credentials to every booze - hound
that comes in the place. — 48 Hours, 1982
• “He was a booze hound, ” I said. “A perpetual drunk. ” — John Ridley,
Love is a Racket, p. 60, 1998

alky; alkie
bottle baby
afternoon man
piss - artist
he would drink the piss from a brewer’s horse=
( N. Z. ) a phr. used of a dedicated drinker
باده پرست . [ دَ / دِ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) بسیار میخواره . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از دائم الخمر. ( آنندراج ) . بسیار میخوار را گویند. می پرست . بنده ٔ می :
بپیری بمستی میازید دست
نه نیکو بود پیر باده پرست .
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی .
شه بامّید ماست باده پرست
من قلم دارم و تو تیغ بدست .
نظامی .
عاشقی را که چنین باده ٔ شبگیر دهند
کافر عشق بود گرنشود باده پرست .
حافظ.
کمر کوه کمست از کمر مور اینجا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست .
حافظ.

سکیر. [ س ِک ْ کی ] ( ع ص ) همیشه مست . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) .
متغفق . [ م ُ ت َ غ َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) همه روز شراب خورنده . ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به تغفق شود.
متمهق . [ م ُ ت َ م َهَْ هَِ ] ( ع ص ) کسی که شراب بسیار خورد و هر ساعت شراب نوشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به تمهق شود.
مست کاره. [ م َ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) همیشه مست و دائم الخمر. ( ناظم الاطباء ) . مست کار. رجوع به مست کار شود. || ( اِ مرکب ) می انگبین. سَکَر. ( زمخشری ) .
مِیباره
- شرابی تلنگی ؛ از اتباع، شرابخوار دائم. ( یادداشت مؤلف ) .
دوستان عزیز
آلکلی یا آلکلو یکی از طوایف بزرگ و جنگاور گندزلو میباشد که در کتاب سفرنامه سِر هنری لایارد از آنهابنام علی کالو نام برده که در کتاب خود ازمرادخان بعنوان بزرگ آلکلی ها وخان گندزلوها و متحد محمدتقی خان چهارلنگ نام برده است که با تعداد اندکی از جنگاوران گندزلو دویست نفر از اعراب که قصد غارت آبادیهای گندزلو را داشتند و تعداد انها بسیار زیاد بود را قتل عام کرد و در محل فعلی روستای گوریه دفن نموده که همین کار باعث ثبت این محل بنام گوریه شده است از دیگر بزرگان این طایفه میتوان به سردار نور محمد آقای شیرکُش همرزم مرادخان و از سرداران جنگ با روسها نام برد که از عباس میرزا نشان لیاقت دریافت کردند دیگر بزرگان این طایفه آ بروجعلی و آ عوضعلی از سرداران سپاه نادر میتوان نام برد
...
[مشاهده متن کامل]

طبق گفته احمد کسروی ، سکونت گاه فعلی آلکلی ها روستای پرچستان آلکلی و دِه بلیتی ( تل هوا ) که اکنون به منطقه دروازه مشهور است

طایفه آلکلی ایل کیانرسی چهارلنگ ایل لر بختیاری
( آلی کلی. عالی کلی )
ساکن در اصفهان. مسجدسلیمان. شوشتر
منطقه آه کل در شمال چهارمال بختیاری
شاهمراد خان آلکلی از سرداران کریم خان زند

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس