الکسیس
لغت نامه دهخدا
الکسیس. [ اَ ل ِ ] ( اِخ ) پیشوای مذهبی رومی است. در 350 م. بدنیا آمد. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332 ).
الکسیس. [ اَ ل ِ ] ( اِخ ) کشیش نصاری درقرن پنجم میلادی. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332 ).
الکسیس. [ اَ ل ِ ] ( اِخ ) آنگلوس الکسیس سوم. امپراطور بیزانس ( 1195 - 1203 م. ). او بر ضد برادرش اسحاق دوم شورید و وی را گرفت و کور کرد و به سال 1195 م. بتخت نشست. وی از طرفی گرفتار حمله سلجوقیان و از طرف دیگر دچار حمله بلغاریان شد و سرانجام بدست آلکسیس آنگلوس چهارم پسر اسحاق دوم مغلوب گردید،و از قسطنطینیه گریخت و بدست دامادش لاسکاریس گرفتارو در آسیای صغیر زندانی شد ( 1211 م. ) و پس از مدتی درگذشت. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332 شود.
الکسیس. [ اَ ل ِ ] ( اِخ ) الکسیس چهارم ، امپراطور بیزانس ( 1203 - 1204 م. ). پسر اسحاق دوم. وی بکمک صلیبیان بسلطنت رسید ( 1203 م. ) و پدرش را از زندان رهانید و سرانجام پس از شش ماه حکومت بوسیله الکسیس دوکاس مورزوفل گرفتار و کشته شد ( 1204 م. ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 332 شود.
فرهنگ فارسی
الکسیس چهارم امپراطور بیزانس پسر ایساک دوم .
پیشنهاد کاربران
بانویی پاک دامن در عین حال جذاب
همطوری الکی
بازیگر زن فیلم های مستهجن
یکی از بازیگران هالیوود، چند تا از پادشان قدیم