پاپ الکساندر ششم ( به انگلیسی: Alexander VI ) با نام رودریگو بورجیا، یکی از پاپ های کلیسای کاتولیک رم بود که در اسپانیا به دنیا آمد و از ۱۴۹۲ تا ۱۵۰۳ میلادی عهده دار منصب پاپ بود. وی پدر چزاره بورجیا و لوکرتزیا بورجیا بود. یکی از مشهورترین کُنش های او در قامت پاپ، حل وفصل مناقشات ارضی و بحری پرتغال و اسپانیا در طول عصر کاوش طی پیمان تردسییاس بود. پاپ طی این پیمان کره زمین را به دو نیم تقسیم کرد و نیمه شرقی را به پرتغال و نیمه غربی را به پادشاهی کاستیل ( اسپانیا ) بخشید. [ ۱]
ساوونارولا از راهبان دومینیکی ایتالیایی بود که در دورهٔ رنسانس داد و ستدهای مالی و دنیا طلبی کلیسا را به چالش کشید و جان خود را در راه شور و اشتیاق اصلاح طلبانه اش از دست داد. تاریخدان باربارا توچمان در قطعهٔ زسر دنیاطلبی مورد اعتراض ساوونارولا را چنین توصیف می کند:
در دورهٔ انسان گرایی هیجان انگیز رنسانس پاپ ها … ارزش ها و سبک زندگی شهریاران غارتگر دولت شهرهای ایتالیا را اقتباس کردند. فرمانروایان ثروتمند، خوش سلیقه و بی وجدان ایتالیا که مدام با هم در ستیز بودند، به دلیل چند دستگی و حوزهٔ محدود قلمرویشان، چیزی بیش از حاکمانی ناهمساز نبودند. شش پاپ ( شامل الکساندر ششم، پاپی که جیرولامو خشمگینش ساخته بود ) ، در بازتولید مال اندوزی و تجمل طلبی، از سرمشق های خود دست کمی نداشتند، و به خاطر جایگاه برترشان، معمولاً حتی بدتر بودند. [ ۲]
ساوونارولا بدعت گذار نبود، بلکه عقاید دینی اش با اصول اعتقادی کلیسا در پایان قرن پانزدهم منطبق نبود. او می خواست نظام پاپی مسئولیت روحانی اش را به یاد آورد و دارایی هایش را رها کند و در عین حال می خواست همکیشان مسیحی اش برای کسب خلوص و پاکدامنی در زندگی خود تلاش کنند. [ ۳] ساوونارولا برای مدتی موفق بود. در خیابان های فلورانس آتش برپا می کردند و در آن چیزهای بی ارزش، زیورآلات، لباس های شیک، کتاب های غیرمذهبی، و وسایل بازی را می سوزاندند. بعد، هنگامی که فلورانسی ها خانوادهٔ حاکم مدیچی را بیرون راندند و کوشیدند شکل قدیمی حکومت جمهوری را از نو برقرار سازند، ساوونارولا به دیکتاتور واقعی تبدیل شد.
اما، به واسطهٔ شور و شوق اصلاح طلبانه اش، با الکساندر ششم، یکی از دنیاطلب ترین و بی بند و بارترین پاپ هایی که تا آن هنگام بر تخت پطروس تکیه زده بود، درافتاد. الکساندر، از ترس اینکه شور و شوق برای اصلاح اجتماعی که ساوونارولا الهام بخش آن در فلورانس بود به زیان او تمام شود، با پیشنهاد منصب کاردینالی کوشید او را تطمیع کند. اما ساوونارولا این رشوه را نپذیرفت و تکفیر شد. سپس الکساندر به دستگاه تفتیش عقاید فلورانس دستور داد این راهب دومینیکی را محاکمه کنند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفساوونارولا از راهبان دومینیکی ایتالیایی بود که در دورهٔ رنسانس داد و ستدهای مالی و دنیا طلبی کلیسا را به چالش کشید و جان خود را در راه شور و اشتیاق اصلاح طلبانه اش از دست داد. تاریخدان باربارا توچمان در قطعهٔ زسر دنیاطلبی مورد اعتراض ساوونارولا را چنین توصیف می کند:
در دورهٔ انسان گرایی هیجان انگیز رنسانس پاپ ها … ارزش ها و سبک زندگی شهریاران غارتگر دولت شهرهای ایتالیا را اقتباس کردند. فرمانروایان ثروتمند، خوش سلیقه و بی وجدان ایتالیا که مدام با هم در ستیز بودند، به دلیل چند دستگی و حوزهٔ محدود قلمرویشان، چیزی بیش از حاکمانی ناهمساز نبودند. شش پاپ ( شامل الکساندر ششم، پاپی که جیرولامو خشمگینش ساخته بود ) ، در بازتولید مال اندوزی و تجمل طلبی، از سرمشق های خود دست کمی نداشتند، و به خاطر جایگاه برترشان، معمولاً حتی بدتر بودند. [ ۲]
ساوونارولا بدعت گذار نبود، بلکه عقاید دینی اش با اصول اعتقادی کلیسا در پایان قرن پانزدهم منطبق نبود. او می خواست نظام پاپی مسئولیت روحانی اش را به یاد آورد و دارایی هایش را رها کند و در عین حال می خواست همکیشان مسیحی اش برای کسب خلوص و پاکدامنی در زندگی خود تلاش کنند. [ ۳] ساوونارولا برای مدتی موفق بود. در خیابان های فلورانس آتش برپا می کردند و در آن چیزهای بی ارزش، زیورآلات، لباس های شیک، کتاب های غیرمذهبی، و وسایل بازی را می سوزاندند. بعد، هنگامی که فلورانسی ها خانوادهٔ حاکم مدیچی را بیرون راندند و کوشیدند شکل قدیمی حکومت جمهوری را از نو برقرار سازند، ساوونارولا به دیکتاتور واقعی تبدیل شد.
اما، به واسطهٔ شور و شوق اصلاح طلبانه اش، با الکساندر ششم، یکی از دنیاطلب ترین و بی بند و بارترین پاپ هایی که تا آن هنگام بر تخت پطروس تکیه زده بود، درافتاد. الکساندر، از ترس اینکه شور و شوق برای اصلاح اجتماعی که ساوونارولا الهام بخش آن در فلورانس بود به زیان او تمام شود، با پیشنهاد منصب کاردینالی کوشید او را تطمیع کند. اما ساوونارولا این رشوه را نپذیرفت و تکفیر شد. سپس الکساندر به دستگاه تفتیش عقاید فلورانس دستور داد این راهب دومینیکی را محاکمه کنند.
wiki: الکساندر ششم