الکساندر دوم ( به روسی: Алекса́ндр II ) امپراتور روسیه، پادشاه لهستان و دوک بزرگ فنلاند از سال ۱۸۵۵ میلادی تا هنگام مرگش در ۱۳ مارس سال ۱۸۸۱ میلادی بود.
هنگامی که الکساندر دوم در سال ۱۸۵۵ میلادی به حکومت رسید، تمایل به اصلاحات رواج یافته بود. جنبش رو به افزایش بشر دوستانه ای به وجود آمده بود که به سرف داری حمله می برد. در سال ۱۸۵۹ میلادی، ۲۳ میلیون سرف در روسیه در شرایطی زندگی می کردند که به مراتب بدتر از وضعیت رعایای اروپای غربی در بین تیولداران قرن شانزدهم میلادی بود. الکساندر دوم برآن شد تا به جای آنکه منتظر شود تا نظام ارباب رعیتی از طریق انقلاب طبقات پایین جامعه منسوخ شود، خود سیستم سرف داری را لغو نماید.
... [مشاهده متن کامل]
لغو سرف داری در سال ۱۸۶۱ میلادی، یکی از مهم ترین وقایع قرن نوزدهم میلادی در تاریخ روسیه بود. این مسئله سرآغازی برای پایان دادن به انحصار قدرت در دست اشرافیون ملاک بود. آزادسازی سرف ها سبب ایجاد منبع تأمین نیروی کار آزاد درشهرها شد، صنایع را به حرکت درآورد و طبقه متوسط از لحاظ تعداد و توان افزایش داد اما آن هایی که زمین ها را به عنوان هدیه دریافت می کردند باید به صورت مادام العمر مالیات مخصوصی را به دولت پرداخت می نمودند. در موارد متعدد رعایا به استفاده از فقیرترین زمین ها از لحاظ حاصلخیزی پایان دادند. تمام زمینهایی که به رعایا واگذار می شد تحت تملک یک کدخدا در محله روستایی قرار می گرفت که او املاک را بین رعایا تقسیم و بر دارایی های آن ها نظارت می نمود. با این حال که سرف داری منسوخ شده بود اما براندازی آن با شرایطی حاصل شده بود که برای رعایا ناخوشایند بود با وجود اهدافی که الکساندر دوم در نظر داشت، تنش های انقلابی کاهش نیافت.
در اواخر دهه ۱۸۷۰ میلادی، امپراتوری روسیه و امپراتوری عثمانی مجدداً در بالکان با یکدیگر درگیر جنگ شدند. از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ میلادی، بحران در بالکان با شورش هایی علیه حکومت عثمانی تشدید شد که از سوی اتباع مختلف اسلاوی بود که از سوی حاکمان عثمانی سرکوب شده بودند که نزد کشور روسیه آن را بیرحمی بزرگی نسبت به آن ها می دانستند. ایده ملی گرایانه روسی، عامل جدی داخلی در حمایت از مسیحیان آزادیخواه بالکانی علیه حکومت عثمانی بود و موجب استقلال بلغارستان و صربستان گردید. در اوایل سال ۱۸۷۷، روسیه از طرف صربستان در این درگیری مداخله نمود، و سربازان داوطلب روسی را برای جنگ با امپراتوری عثمانی به آن نقطه اعزام نمود. طی یکسال روس ها به حوالی قسطنطنیه رسیدند و عثمانی ها را محاصره نمودند. دیپلماتها و ژنرال های ملی گرای روسی، الکساندر دوم را وادار نمودند تا عثمانی ها به امضای پیمان سن استفانو در مارس ۱۸۷۸ مجبور سازد که بلغارستانی وسیع و مستقل ایجاد می نمود که تا نواحی جنوب غربی بالکان امتداد داشت. زمانی که بریتانیا روسیه را به دلیل مفاد پیمان سن استفانو تهدید به اعلام جنگ نمود، روسیه خسته ( از جنگ ) از موضع خود عقب نشینی نمود. در ژولای ۱۸۷۸ در کنگره برلین، روسیه با ایجاد بلغارستانی کوچک تر توافق نمود. در نتیجه، ملی گرایان روسی با میراثی از تلخکامی باقی ماندند. این ناکامی موجب تحریک تنش های انقلابی در روسیه گردید.
هنگامی که الکساندر دوم در سال ۱۸۵۵ میلادی به حکومت رسید، تمایل به اصلاحات رواج یافته بود. جنبش رو به افزایش بشر دوستانه ای به وجود آمده بود که به سرف داری حمله می برد. در سال ۱۸۵۹ میلادی، ۲۳ میلیون سرف در روسیه در شرایطی زندگی می کردند که به مراتب بدتر از وضعیت رعایای اروپای غربی در بین تیولداران قرن شانزدهم میلادی بود. الکساندر دوم برآن شد تا به جای آنکه منتظر شود تا نظام ارباب رعیتی از طریق انقلاب طبقات پایین جامعه منسوخ شود، خود سیستم سرف داری را لغو نماید.
... [مشاهده متن کامل]
لغو سرف داری در سال ۱۸۶۱ میلادی، یکی از مهم ترین وقایع قرن نوزدهم میلادی در تاریخ روسیه بود. این مسئله سرآغازی برای پایان دادن به انحصار قدرت در دست اشرافیون ملاک بود. آزادسازی سرف ها سبب ایجاد منبع تأمین نیروی کار آزاد درشهرها شد، صنایع را به حرکت درآورد و طبقه متوسط از لحاظ تعداد و توان افزایش داد اما آن هایی که زمین ها را به عنوان هدیه دریافت می کردند باید به صورت مادام العمر مالیات مخصوصی را به دولت پرداخت می نمودند. در موارد متعدد رعایا به استفاده از فقیرترین زمین ها از لحاظ حاصلخیزی پایان دادند. تمام زمینهایی که به رعایا واگذار می شد تحت تملک یک کدخدا در محله روستایی قرار می گرفت که او املاک را بین رعایا تقسیم و بر دارایی های آن ها نظارت می نمود. با این حال که سرف داری منسوخ شده بود اما براندازی آن با شرایطی حاصل شده بود که برای رعایا ناخوشایند بود با وجود اهدافی که الکساندر دوم در نظر داشت، تنش های انقلابی کاهش نیافت.
در اواخر دهه ۱۸۷۰ میلادی، امپراتوری روسیه و امپراتوری عثمانی مجدداً در بالکان با یکدیگر درگیر جنگ شدند. از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ میلادی، بحران در بالکان با شورش هایی علیه حکومت عثمانی تشدید شد که از سوی اتباع مختلف اسلاوی بود که از سوی حاکمان عثمانی سرکوب شده بودند که نزد کشور روسیه آن را بیرحمی بزرگی نسبت به آن ها می دانستند. ایده ملی گرایانه روسی، عامل جدی داخلی در حمایت از مسیحیان آزادیخواه بالکانی علیه حکومت عثمانی بود و موجب استقلال بلغارستان و صربستان گردید. در اوایل سال ۱۸۷۷، روسیه از طرف صربستان در این درگیری مداخله نمود، و سربازان داوطلب روسی را برای جنگ با امپراتوری عثمانی به آن نقطه اعزام نمود. طی یکسال روس ها به حوالی قسطنطنیه رسیدند و عثمانی ها را محاصره نمودند. دیپلماتها و ژنرال های ملی گرای روسی، الکساندر دوم را وادار نمودند تا عثمانی ها به امضای پیمان سن استفانو در مارس ۱۸۷۸ مجبور سازد که بلغارستانی وسیع و مستقل ایجاد می نمود که تا نواحی جنوب غربی بالکان امتداد داشت. زمانی که بریتانیا روسیه را به دلیل مفاد پیمان سن استفانو تهدید به اعلام جنگ نمود، روسیه خسته ( از جنگ ) از موضع خود عقب نشینی نمود. در ژولای ۱۸۷۸ در کنگره برلین، روسیه با ایجاد بلغارستانی کوچک تر توافق نمود. در نتیجه، ملی گرایان روسی با میراثی از تلخکامی باقی ماندند. این ناکامی موجب تحریک تنش های انقلابی در روسیه گردید.