لغت نامه دهخدا
الک دولک. [ اَ ل َ دُ ل َ ] ( اِ مرکب ) یا الک دلک ، دو پاره چوب است که بدان بازی کنند یکی دراز و دیگری کوتاه. چوب دراز را دولک و کوتاه را الک نامند. ( از فرهنگ جهانگیری ذیل چالیک ). بازی الک دولک بدین ترتیب است که طفلی چوبی قریب یک ذرع را که دولک نام دارد به الک میزند تا دور برود و بعد دولک را به زمین میگذارد و طفل دیگر الک را برداشته از دور پرتاب میکند تا به دولک بخورد. ( از فرهنگ نظام ). در مجله یادگار ( سال چهارم شماره 9 و 10 ) چنین آمده : اساس بازی الک دولک بر روی دو چوب است یکی بلندتر تقریباً بطول 75 سانتیمتر و دیگری کوچک و سبک تقریباً 12 الی 15 سانتیمتر، که اولی را دولک و دومی را الک می نامند و ترتیب بازی بچند قسم است : یکی الک دولک سرسنگی است و آن چنین است که دو سنگ به ارتفاع و فاصله معین از زمین انتخاب کرده یا قرار میدهند و الک را روی آن گذاشته ، سر دولک را به اندازه یک سوم یا یک چهارم ( نسبت به طول قامت و دست بازی کن ) زیر الک میگذارند و آن را با نوک دولک به هوا پرتاب میکنند و پس از پایین آمدن آن با دولک هرچه محکمتر به آن زده به طرف دسته بازیکنان مقابل میفرستند، و پس از آنکه الک بزمین افتاد یکی از دسته مقابل ، آن را به طرف دولک که در این هنگام از سنگ بطرف بازیکن بر روی زمین بطور مستقیم قرار دارد پرتاب میکند و میکوشد تا بدان برخورد نماید و درصورت اصابت یک نفر از حق بازی کردن محروم و بازنده محسوب میشود. قسم دیگر الک دولک سردستی است که مخصوص اطفال و کودکان است در این بازی الک را با دست به هوا پرتاب کرده ، با دولک به آن میزنند. ( برای تفصیل بیشتر و اطلاع از اقسام این بازی رجوع به همین مجله شود ). این بازی در شهرها و نواحی مختلف به نامهای گوناگون نامیده میشود بقرار زیر: الک دولک ( طهران )، چلک مسته ( شیراز ) ، لگ دار ( لار )، پل جفتک ( اصفهان ) ، چفته بازی ( کرمان )، ارچه خلوف ( مازندران )، اله چو ( بروجرد و همدان )، لوچنبه ( مشهد )، گال چوب ( نیشابور )، پتیماربازی ( گیلان ) ، الک بازی ( بیرجند )، الوکان ( کردستان ، سنندج )، پیل دسته ( تبریز )، اَمِی بی ( بهبهان )، هلاکوته ( سمنان )، الاچنبش ( قزوین )، الکان چوچکان ( کابل )، گال چنبه ( هرات )، چیلی. چالک. چیله بازی ( در ممالک آسیای مرکزی تاشکند و بخارا وخجند و سمرقند ). ( از مجله یادگار سال چهارم شماره 9 و 10 ص 71 تا 80 به اختصار ) این کلمات نیز از نامهای بازی الک دولک اند: لاو. لاوه. لاوبازی. دوداله. دودله. دُداله. کال چنبه. پله. پله چوب. الک جنبش. دسته پل. دیمین. دیمین چوب. چلک. چلک بازی. چالیک. دَندَه کِلَک. گلی دندا. غوک چوب. دسته چلک. قُلَة. مِقلی ̍. مِقلاء. رجوع به مجله یادگار سال 4 شماره 9 و 10 و مجله سخن سال چهارم ( از بازیهای محلی ) بقلم پروین گنابادی و هر یک از کلمات مذکور در این لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) یکی از بازیهای کودکان بدین طریق که چوب کوتاهی را بر زمین گذارند و با چوبی درازتر بدان زنند و آنرا بهوا پرانند. دست. مخالف اگر چوب مزبور را در هوا بگیرند برنده محسوب شوند و جای خود را با بازیکنان دست. اول عوض کنند والاهر جا که چوب مذکور بزمین تصادف کرد یکی از بازیکنان دست. مخالف در همانجا ایستد و آن چوب را بسوی چوب درازتر که بازی کن بر زمین نهاده می اندازد اگر چوب کوتاه بچوب طویل تصادف کند فقط همان بازی کن باخته و نفر دیگر از دست. او جانشینش میشود.
فرهنگ معین
(اَ لَ. دُ لَ ) (اِمر. ) نوعی بازی کودکان در دو دستة مخالف توسط دو چوب بلند و کوتاه .
فرهنگ عمید
بازی دو یا چند نفره ای که چوب کوتاهی را روی زمین می گذارند و با چوب درازتر به آن می زند و آن را به هوا پرتاب می کنند و سایر بازیکنان باید آن چوب را در هوا بگیرند، چالیک.