جذب کردن، الودن، تر کردن، الوده کردن، اغشتن، اشباع کردن
ملوی کردن، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، رژه رفتن
کثیف کردن، چرکین کردن، الوده کردن
الوده کردن، عفونی کردن، پر کردن، گند زده کردن، مبتلا و دچار کردن، سرایت کردن
الوده کردن، زهرالود کردن، رهراگین کردن، مشوب کردن
خوراک دادن، الوده کردن، اشفته کردن، خوراندن، شلوغ کاری کردن
خراب کردن، الوده کردن، پهن کردن
کثیف کردن، الوده کردن، لکه دار کردن