الودر

داستان را از اینجا شروع می کنم روزبهایی در استان فارس ساکن بوده در حدود ۸۰۰تا۹۰۰سال پیش مردی عابد خداپرست باتقوا ومورد اعتماد آن دیار که درحال حاضر در فارس شهر، شیراز مقبره اش جایگاه عبادت و راز ونیاز است نسلها بعدی آن مهاجرت کردن که معمولاً امری طبیعی است به کجاها و چه شهرهای زیاداست، ومن اطلاعی ندارم فقط تا اینجا را می دانم ازنسلش در استان لرستان شهر خرم آباد بعد به بروجرد بهرام و پسرش بهروز که درخرم آباد زندگی می کردند از شاخ وبرگشان چیزی در دست ندارم فقط این را از گذشتگان شنیده ام که روزبه پسر، بهروز ابتکاری انجام می دهد که اسب و اسب وحشی را با هم جفتگیری نتیجه خوبی کسب می کند والی آن دیار اسب را بر می دارد وبه جای آن منطقه چال گودرزی روستای خشتیانک را هدیه به روزبه، روزبه با چهار پسرش چندسالی ساکن بعد مهاجرت و در روستای آلودر استان مرکزی مستقر علت ودلیلش نا معلوم ارتباط قبلی با این روستا داشته یا اتفاقی ساکن شدند ، قبل از اهل بیت روزبه دو قوم در این خطه زندگی می کردند احمدوندیها و ورمزیاریها،
احمدوندیها با زور واجبار عباسعلی پسر روزبه کوچ می کنند ودر مانیزان سکونت بنام علمداریها معروفند دلیل این اجبار این است که قوم احمد وند با روزبه سرنازگاری بنا می کند عباسعلی پسر روزبه هنوز در رفت وآمد بروجرد خلاصه متوجه می شود زمانی که به آلودر می آید شب طاق سیز همان طویله را می شکافت و یکی از گاوهای نر را می کشدبالا احمد وندیها وقتی متوجه این داستان می شوند دیگر احساس امنیت نمی کنندعباسعلی هم خودشو نشون می دهد دستمالی می چرخاند یعنی کارمن بوده، و مهاجرت را ترجیع می دهند چون عباسعلی شهرتی داشته عباسعلی دزد در این رفت وآمد درمسیر، دره جوزون چندنفری مشغول دیوار کشیدن، عباسعلی می رسد خداقوتی بعد سوُل می کند برای چی دیوار را آنقدر بلند، می گویند از ترس عباسعلی دزد او می گوید اگر من از دیوار رفتم بالا پس برای عباسعلی کاری آسان است، از دیوار کشیده، می پردبالا، وآنها هم کار را تعطیل دفن در روستای زادگاهش
حال، کدام قوم، قدمتی، بیشتر داشتن، معلوم نیست،
اما ازقوم ورمزیاریها بگویم به علت گرانی قطعی ومریضی و وا نابود می شوند دو خانواده می ماند یدالله وعصمت الله بنام محمد ی وعصمتی
روزبه چهار پسر داشته واز دخترانش اطلاعی ندارم
احمدعلی و، عباسعلی، نانعلی، سبزعلی
از نسل احمدعلی، رضایی ، رفیعی، شفیعی محمدی، شکاری، نبئی، لطفی، رجبی، آلودری، مومنی، شرفی، صفدری، فرهادی،
از نسل، نانعلی، خدامرادی ، مرادی، جباری ، رحیمی، مویئ، وزیرپناهی، کرمی، عبدی، مسن آبادی
انسل، عباسعلی، اسدی شیخی، بهرامی، عزیزی ، مرادآبادی،
ازنسل سبزعلی، صابری وروشنی صابریها در قلعه عباس آباد ساکن هستند، بچه های محمد حسین و رجب == ( در آلودر قوم گودرز هم ساکنند بچه ها نوروز که شامل ملکی مسلمی نسب ومحمدی ملکیمجد ودیگری بچه ها زمانی واکبری همان نسل اوس اکبربنا داماد عباسعلی پسرروزبه زمان پسر ا وس اکبر داماد بیرمعلی، نسبت زمانیها با روزبه از این وصلتها ثابت شده، ولی نسبت نوروز با روزبه فعلاً نامعلومه اما بی مناسبت نیست پیوندی بوده ) = دلیل کوچ حیدریها از مانیزان ملایر، به آلودر نا مشخص است به چه ارتباطی در این بین بوده نمی دانم بچه ها ی علی اکبر تقسیم شده به سه فامیلی اکبری، رحمتی، صحرایی علت مهاجرت واز کجا آمده اند برایم مشخص نیست قومی هم در جاورسیان دارند وصلتشان با نسل روزبه فراوان است باید پیگیری کنم یک قوم در روستا ساکنند بنام اسدی از اسدیهای نسل روزبه جدا هستند بچه های عباسعلی پسر یوسفعلی ملایری می باشد ، اما مادراشون که همسران عباسعلی هستند دوتا زن، گرفته، اولی دخترعلی اکبرپسرحاج علی ازآن یک پسرویک دختر، دومی دختر مهدی پسر علی بگ ۷پسرو۳دخترداردکه از نسل روزبه هستند و پیوندشان گسترده با همین قوم روزبهایی عباسعلی در ۷سالگی سایه بزرگ پدر از سرش کم می شود خلاصه کنم بزرگ می شود زن اختیار میکند کشاورزی میخرد مرد سختکوش وزحمتکش به علت شرایط بعد مالی نتوانسته گاو تهیه کند خودش با بیل زمینها را شخم وکاشت میکرده نوشتم تا آیندگانش قدر زحماتش را بدانند، نتیجه زحماتش آن بچه های خوبی است ، حال دامدارهستند گاو وگوسفند در ۹۵سالگی فوت ودرآرامستان آلودر دفن
، دوخانوار از استان اصفهان شهر کرون در آلودر استان مرکزی بخش قره چای شهر ستان خنداب ساکن بنامهای یدالله وعزیزالله ، از عزیزالله کروندی ، دختری به وجود آمده که همسرش کوچکعلی پسر اسحاق فرزند علی اکبر، از یدالله علی محمد که وصلت دارد بانسل روزبه
یک قوم دیگر، درآلودر زندگی میکردند بنام صبوری
که تقسیمات صحرا، ملک کشاورزی معروف است پِشک کدخدا خیرالله پسرش حاج علیرضا حال از نسل او در اراک ساکن هستند فامیل در کرکان دارند، نوه های دختریش بچه های علیحیدر رضایی و حسین جان زمانی،
احمد علی شش پسر داشته از دخترانش خبری ندارم
فقط یکی از دختراش همسر اوس اکبربنا بوده
پسرانش بنامهای حسنعلی ، لطفعلی، نقدعلی، محمدولی، محمد شفیع، محمد رفیع
عباسعلی، چهار پسر داشته بنامهای، فتحعلی ، بیرمعلی، عزیز، فیض الله،
یکی از پسران بیرمعلی پسر عباسعلی در مرادآباد فراهان ساکن است
سبزعلی، پسر روشنعلی،
نانعلی، چهار پسر، علیمراد، مرادعلی، آلامرادبگ، الله مراد
شاه مراد، پسر مرادعلی، مهندسی بوده در آن زمان آسیاب آبی تاسیس کرده در دربند دره برابر، آب راعیت زمانی که محل زیرده بوده جوبی طراحی میکند که می آید درمحل زراعت این جوب را وصل میکند به جوبالا هم آسیاب او می چرخیده هم کشاورز آب سرزمینش بوده تداخل جوب شاه مرادوجوبالا معروفه سرنایه، آنقدر فعال بوده که از سرچشمه روستای همسایه سنگر آب می آورده برای آسیابش آن هم مهندسی بالای لازم دارد، کوره آهک پزی، در یال برج احداث و قابل استفاده ، قنات آبی در چم پهنه ایجاد ودارای اصل ( استخر ) ، بادمستانی در آبگیر قناتش که آنجا معروف است یال بادمستان بزرگه وکوچیکه زمان برداشت بادام آنقدر محصولش زیاد بوده که با گاو آن را از پوست جدا میکرده منظور همان آبزار خرمن کوبیدن چُن این وسیله با چوب درست می شود و پره های آن آهنی، تمام ادوات کشاورزیشو خودش تهیه می کرده ، سه پسر داشته بنامهای، عبدالحسین، محمدعلی، و بهرام که پهلوانی بوده طایفه ای ازبچه های حسین پسر عزیز به دستور کدخدا خداداد پسر لطفعلی می روند بادمستان که جنازه بهرام را بیاورند برای دایی خود همان کدخدا خداداد، ۱۳نفرشونو بهرام پسر شاه مراد می زنه برمگردد دهات، کدخدا خداداد داخل بادمستان میرزا رحیم پسرآقاعلی، بوده منتظر جنازه بهرام، بهرام بهش مگوید برات ۱۳جنازه فرستادم، خودم زنده در برابرت این اختلافات طبیعت روزگاره خداوند از زمان برادری هابیل وقابیل به ارث برای انسان گذاشته،
کدخدا خداداد زمانی که ارباب به
روستا می آید، اهالی دهات با هماهنگی مردم وبا همکاری جمع ارباب را به ده راه نمی دهند ارباب با دارو دسته اش از دهات داشته خارج می شده که ملک پسر محمدولی ابن نوروز می رود جلو ارباب را میگیرد برش میگرداند خونه اش از همان روز کدخدای را از خداداد میگیرد ملک می شود کدخدا آلودر، ملک بلای سر خداداد و خانواده اش در می آورد که کوچ میکنند می روند قالیباف ۷سال زندگی میکنند ، ملک هم می تازد، ارباب زمانی که متوجه اشتباهش می شود می رود خداداد را از قالیباف می آورد اما با شرط ، دوباره کدخدای می رسد به او
، خدامراد مردی کشاورزش ودامداری وزیرک
دوپسرش، جباروغفار شغِل رنگرزی را یاد گرفته مشغول کار دوکانی هم در آقداش داشته اند ، عبدالرحیم پسر خدامراد، پینه دوز بوده ، صادق پسر او ملاء خوبی، اسحاق وپسرش حاج آقا بناهای خوبی، یحیی کشاورز ودامدار، در حال حاضر هم از آنها ، دکتر ، دکترا ، مهندس ، وکیل وغیره مشغول کار هستند از جبار وغفار دو پسر به وجود می آید ِلطیف پسر غفار، جوادپسر جبار دست در دست همدیگر با کار وتلاش فراوان کشاورزی ودامداری خوب بدست وبا همکاری برادرانشان امر امر لطیف وجواد بوده زمانی که مال را تقسیم کردن بدون حدیث کسی متوجه رفتار این شش عموزاده نشده،
اکثریت جمعیت آلودر از نسل روزبه است
مهاجرت به شهرها و، روستای، کشورها را هم بیان میکنم= از نسل سبزعلی واحمدعلی در قلعه عباس آباد، ازنسل آن سه برادر، سهم آباد ، آقداش، الرج، قلعه طورگیر، قلعه گاوگدار، حسین آباد قلعه دهشیرخان، دهسد، ، منطقه فراهان، روستای مرادآباد، استوه، ، شهر، اراک، ساوه، مامونیه، قزوین، تهران، کرج، رودهن، بومهن، ورامین ، قرچک، قم، دماوند، پاکدشت ، شاه عبدالعظیم، شهریار، اندیشه، سرآسیاب، مارلیک، شماره دو، نارمک سعادت آباد، تهران نو حکیمیه، سیزده آبان، فردیس، پردیس، جاجرود،
میرداماد، پاسداران ، بهبودی، مشیریه، کاروان ، شهر مشهد، شیراز، وشمال کشور، استان اصفهان، شهر نطنز، استان آذربایجان، شهر ارومیه، بنام عزیزی ملک میرزا پسر حسین پسر عزیزفرزند عباسعلی پسرروزبه با برادرش عباس میرزا کوچ میکنند به شهرملایر جهت زندگی به چه دلیلی ملک میرزا می رود به سمت غرب ودر شهر ارومیه ساکن وعباسمیرزا برمیگردد آلودر وقناتی بنا میکند در دربند سردره بچه ای نداشته اما قنات نامش را ماندگار نگهداشته روحش شاد و یادش گرامی، می توانید بروید ارومیه از نسل روزبه سراغی بگیرید، در این نوشتار تغریبا مشخص شده علت مهاجرتها از روستای آلودر، بعضی جاها جور روزگار وجابه جای کدخدا، و زور ارباب وقت، در اکثریت به علت ارتقاع زندگی و قانع نشدن درآمد، کمی دقت کنید متوجه آن می شوید واز گذشتگان واقوام بدل نگیرید ارتباط را صمیمی تر کنید و به اصل موضوع رسیدگی
ازنسل روزبهایی در اوین دره که، تهران، هم ساکنند باغداران آن منطقه محسوب می شوند محله ای دارد بنام روزبهایها
خارج ازکشور کشورهای، امریکا، آلمان، هلند، ترکیه انگلیس دبی فرانسه، کانادا،
عزیزان آنچه می دانید با این امکانات فعلی مکتوب کنید تا بماند کسانی که بزرگان ما هستند می شود از آنها سوالاتی پرسید که به این مجموعه اضافه کرد ، وصلتهاو اتفاقات ازکجا آمده اند به کجاها رفته اند، علتها سرنوشتها، دوستیها ودشمنیها
ادامه دارد می نویسم
نویسنده وتنظیم کننده متن مجید جباری

محمدی در الیدر سه تیره هستند محمدی ازنسل ورزمیار
محمدی ازنسل نوروز
محمدی ازنسل روزبه
ازنسل نانعلی پسر روزبه چندتیره فاملی هست خدامرادی مرادی جباری رحیمی مومیی کرمی عبدی
وزیرپناه
ازنسل احمدعلی پسر روزبه رضایی محمدی شفعیی نبیی رفیعی فرهادی شکاری محمدی مومنی لطفی رجبی صفدری آلودری
ازنسل عباسعلی اسدی بهرام شیخی عزیزی
ازنسل سبزعلی پسر روزبه صابری
ادامه دارد بنویسید تا بدانند وبخوانند درحد اطلاعات نوشتم از اجداد وکنیه بنوسید وبدانید
مجیدجباری