الهی همدانی
لغت نامه دهخدا
دل خود بروزگار جوانی کباب بود
موی سفید شد نمکی بر کباب ما.
چشمت از هر گردشی با ناز عهد تازه بست
خط مشکینت کتاب حسن را شیرازه بست.
مشکین خطان برای تماشای روی تو
مشق نظاره بر ورق لاله میکنند.
صبا بر دوش اوچون افکند زلف سیه پوشش
سیه مستی است پنداری که می آرند بر دوشش.
این رباعی از اوست :
از دوریت ای تازه گل باغ مراد
چون غنچه چیده خنده ام رفته ز یاد
گریان چو پیاله پرم در کف مست
نالان چو سبوی خالیم در ره باد.
( از تذکره نصرآبادی ص 255 و 256 و نتایج الافکار ص 18 ).
و رجوع بهمین دو کتاب و مجالس النفائس ، مقدمه ص «کح » و فرهنگ سخنوران شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید