المپوس

دانشنامه عمومی

المپوس ( به انگلیسی: Olympus ) شرکت ژاپنی تولیدکننده تجهیزات تصویربرداری و محصولات اپتیک است، که در تاریخ ۱۲ اکتبر ۱۹۱۹ تأسیس شد، که ابتدا در زمینه ساخت میکروسکوپ و دماسنج فعالیت می نمود. [ ۳]
شرکت المپوس سهم عمده ای در بازار جهانی فروش آندوسکوپ ها را، به خود اختصاص داده است و در حدود ۷۰٪ درصد از این بازار را در کنترل خود داشته، که سالیانه، معادل ۲٬۵ میلیارد دلار را، عاید این شرکت می نماید. دفتر مرکزی این شرکت، در شهر شینجوکو، توکیو، ژاپن مستقر می باشد.
در اواخر سال ۲۰۱۱ این شرکت در پی یک رسوایی مالی، مدیرعامل بریتانیایی خود را اخراج نمود. این رسوایی به سرعت ارزش سهام این شرکت را به میزان ۷۵٪ کاهش داد. این رسوایی که برخی از اعضای هیئت مدیره شرکت الیمپوس نیز در آن درگیر بودند، یکی از بزرگترین ضررهای مالی در تاریخ شرکت های بزرگ ژاپن را، به این شرکت وارد نمود.
در ماه ژوئن سال ۲۰۱۲، شرکت المپوس اعلام کرد، که ۲۷۰۰ نفر از کارکنانش یا ۷٪ درصد از نیروی کار جهانی خود را، تا پایان ماه مارس سال ۲۰۱۴ از دست خواهد داد. [ ۴] این نزول، تا پایان ماه مارس ۲۰۱۵ حدود ۴۰٪ درصد از کارخانه های تولیدی خود در سراسر جهان را کاهش خواهد داد و این یعنی تعطیلی ۳۰ کارخانه این شرکت، که به منظور کاهش هزینه ها، انجام می گیرد. [ ۵]
عکس المپوسعکس المپوسعکس المپوسعکس المپوسعکس المپوس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

المپوس ؛ ( Mount Olympus ) بلندترین کوه یونان
درک بهتر مفهوم نهفته در این کلیدواژه در متن تحلیل شده ی زیر تبیین شده است ؛
لامپ ؛ این کلیدواژه از اون دست کلماتی است که ساختمانش دارای باب خروج می باشد ولی باب ورود به مفهوم کلمه را نیاز به نصب دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

حرف ( پ ) در این کلمه باب خروج کلمه می باشد.
علت استفاده از حرف ( پ ) با نماد سه نقطه که قابل تبدیل به حرف ( ب ) نیز می باشد به خاطر تشعشع و پخش و بخار شدن نور منطبق با واقعیت و کاربرد این وسیله می باشد.
ریشه ی اصلی کلمه ی لامپ، لَم و لام به مفهوم مالامال بودن و پُر بودن می باشد که اگر افزونه ی حرف ( ع یا آ ) را به کلمه ی لم به عنوان باب ورود به کلمه اضافه کنیم کلمه ی عِلم به معنی معلوم شدن و روشن شدن و روشنایی قابل مشاهده می شود.
لومَن ؛ واحد شدت سنجش نور نیز از همین کلمه به نام لاما یا لومَن می باشد.
لاما ؛ پرگوشت و چاق
ملامت ؛ مهر ورزیدن انرژی دادن مالامال کردن نصیحت کردن
پُلُمب ؛ اصطلاح پلمپ یا پلمب کردن که از حرف باب خروجی برای باب ورودی در ساختمان کلمه استفاده شده است منشعب از کلمه ی لامپ به معنی از نور انداختن از جریان انداختن و. . . می باشد.
لامائیسم ؛ حتی از کلمه ی لاما با اصطلاح لامائیسم به عنوان نوعی از طریقت در دین و مذهب رایج می باشد.
لامان ؛ از کلمه ی لامان به عنوان یک اصطلاح برای کتاب ها و مطالب مفید به عنوان غذای روح و روشن شدن تفکر یا غذاهای مفید و انرژی زا و نیروبخش نیز قابل استفاده است.
لومّوندَن ؛ یا لومبوندن لقمه زدن ، غذا خوردن
لوموند ؛ ثروتمند ، دانشمند ،
لَمس ؛ از کلیدواژه ی لام و لم در کلمه ی لامپ در زبان فارسی کلیدواژه ی لمس به مفهوم دریافت و درک فیزیکی نیز در حال استفاده می باشد.
لُمْپَن ؛ انسان باسواد و روشنفکر. اصطلاح رایج اینکه گفته می شود لُمْپَن بازی در نیار یعنی ادای روشن فکرها رو در نیار.
لُمْپه ؛ اصطلاح لُمْپه به افراد چاق و قسمت های چربی دار و برآمده ی بدن گفته می شود
المپوس ؛ ( Mount Olympus ) بلندترین کوه یونان
المپیک ؛ مسابقات ورزشی سطح بالا و بین المللی
المپیاد ؛ مسابقات علمی سطح بالا و بین المللی
آلمان ؛ سرزمین علم
الموت ؛ کوه علم شده و مرتفع
لَمپا ؛ چراغ روشنایی فیتیله دار
لُمُّری و لُمْ زدن ؛ برای حالتی که آب دارای یک موج ملایم و برآمده باشد و یا جوشیدن آب از کف دریاچه که حالت برآمدگی در سطح آب ایجاد کند اصطلاح لُم زدن استفاده می شود.
لَم دادن لمیدن لمور ؛ این اصطلاح در زمانی که انسان برای تجدید قوا در حالت درازکش باشد استفاده می شود.
اَلَم ؛ درد شدید و زیاد
الم شنگه ؛ شلوغی و سروصدای زیاد، داد و قال
اِلِمِنت ؛ سوزاننده یا ایجاد کننده ی حرارت و نور
الماس ؛ پرارزش گران قیمت.
عَلَم ؛ تیر یا چوب یا میله با طول زیاد. اصطلاح عَلَم کردن به مفهوم راست کردن یا عمود کردن.
لَمینت laminate ؛ این اصطلاح در صنعت برای زمانی استفاده می شود که با مواد کامپوزیت چسبنده قصد افزایش گوشت لوله با ورقه گذاری جهت تقویت ورق لوله را داشته باشیم استفاده می شود.
لُمعه لُمعان ؛ درخشنده نورانی
لمبرگ ؛ مکان پرجمعیت
دیشلمه ؛ یا تیشلمه به مفهوم چای آتش دار یا پرحرارت و داغ
کلمبیا ؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی کال بعلاوه لُمب به معنی کال پرآب یا مکان پرجمعیت یا اقلیم جنگلی و بارانی
کُلُمب ؛ با اصطلاح رایج کُلمبه به معنی چاق یا ثروتمند. قابل استفاده در نامگذاری مثل کریستوف کلمب.
این مفهوم در کلمات زیادی در ابعاد کاربردی مختلف در حال استفاده می باشد مثل ملت ملات ملال ملک ملکه ملایر مُلّا مُلّاع مَلَاء معلم لُمعه لمعان علامه علائم علی عالی مُعَلّی و. . .
همچنین برای نامگذاری روی افراد با کلماتی مثل لامار لامانتن لامارتین لامارک لامارش و. . .
اگر از زاویه ی قانون تغییر شکل حروف، کلمه ی ریشه ای لَم را مورد بررسی قرار دهیم حرف ( ل ) در این کلمه در قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد و انشعابات زیادی از کلمات را در همین راستا ایجاد می کند مثل رام آرام رمیدن رمباندن و فراوان از این دست کلمات که هر کدام در جایگاه کاربردی خودشان تحلیل و تفسیر خاص خودشان را دارند.
در قوانین نگارش زبان عربی، افزونه ی حرف ( ال ) به کلمات در قانون معرفه و نکره، معرفه می باشد و اشاره به اون چیزی که وجود دارد و دیده می شود و موجود است یا شناخته شده و معین است.

بپرس