[ویکی فقه] کتاب المنطق اثر محمد رضا مظفر می باشد که امروزه از کتب درسی و مهم حوزه های علمیه است.
این اثر مجموعه درسهای ارائه شده مؤلف از سال ۱۳۵۷ ق. در دانشکده منتدی النشر میباشد و به عنوان متن مهم درسی جایگاهی ویژه را به خود اختصاص داده است.
منبع
سایت اندیشه قم
...
این اثر مجموعه درسهای ارائه شده مؤلف از سال ۱۳۵۷ ق. در دانشکده منتدی النشر میباشد و به عنوان متن مهم درسی جایگاهی ویژه را به خود اختصاص داده است.
منبع
سایت اندیشه قم
...
wikifeqh: منطق_مظفر
[ویکی نور] المنطق، اثر شیخ محمدرضا مظفر (متوفای 1383ق)، کتابی است کم نظیر در موضوع علم منطق که به زبان عربی نگارش یافته است.
این کتاب از یک مدخل و سه بخش تشکیل شده است. سه بخش یادشده روی هم رفته مشتمل بر شش بابند. مدخل و باب اول تا سوم در بخش اول، باب چهارم و پنجم در بخش دوم و باب ششم در بخش سوم کتاب جای گرفته است.
مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او می گوید: ما در خصوص درستسازی افکار و اندیشههایمان به منطق نیازمندیم، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش به تنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمی شود.
در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره می کند.
مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره می کند و می گوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری می کند گویا خود معنا را حاضر ساخته است.
در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی می رسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالت ها را به همراه نمونه هایی از هرکدام توضیح می دهد، سپس به تقسیمات لفظ اشاره می کند.
این کتاب از یک مدخل و سه بخش تشکیل شده است. سه بخش یادشده روی هم رفته مشتمل بر شش بابند. مدخل و باب اول تا سوم در بخش اول، باب چهارم و پنجم در بخش دوم و باب ششم در بخش سوم کتاب جای گرفته است.
مؤلف در مدخل به بیان ضرورت فراگیری علم منطق پرداخته است. او می گوید: ما در خصوص درستسازی افکار و اندیشههایمان به منطق نیازمندیم، ولی چنین نیست که هرکس به فراگیری علم منطق همت گمارد از خطای در تفکر بری باشد، بلکه این علم نیز همانند بسیاری از علوم ابزاری چون صرف و نحو، فراگرفتنش به تنهایی بدون مراعات قوانین آن، باعث محفوظ ماندن از خطا نمی شود.
در ادامه به تعریف علم منطق، تعریف علم و جهل و اقسام آن اشاره می کند.
مباحث الفاظ اولین باب کتاب است. مؤلف در این بخش از کتاب به ضرورت پرداختن به مباحث الفاظ اشاره می کند و می گوید: لفظ آینه معناست و بین آن دو چنان پیوند استواری برقرار است که گویی که یک چیزند و مخاطب هرگاه لفظی را بر زبان جاری می کند گویا خود معنا را حاضر ساخته است.
در ادامه این بخش به بحث دلالت و اقسام آن نظیر دلالت عقلی، طبعی و وضعی می رسیم. مؤلف در این بخش، اقسام هرکدام از دلالت ها را به همراه نمونه هایی از هرکدام توضیح می دهد، سپس به تقسیمات لفظ اشاره می کند.
wikinoor: المنطق
[ویکی نور] المنطق (ابن مقفع). المنطق تألیف ابن مقفع (حدود 106-142ق) از جمله آثار کهن منطقی است. این کتاب با مقدمه مبسوط و عالمانه محمدتقی دانش پژوه همراه با «حدود المنطق» ابن بهریز به طبع رسیده است.
کتاب مشتمل بر مقدمه تحقیقی مفصلی (در هشتادوهشت صفحه) به قلم محقق اثر، منطق ابن مقفع (مشتمل بر سه کتاب ایساغوجی، فریارمانیس و انولوطیقا) و حدود المنطق ابن بهریز.
محقق اثر در مقدمه کتاب درباره تاریخچه ترجمه و شرح بخش های نه گانه منطق ارسطاطالیسی (ارسطویی) سخن گفته است. وی آثار ابن مقفع و ابن بهریز را از کهن ترین آثار در این زمینه می داند: «در آغاز بنیاد گرفتن فرهنگ اسلامی نیز به منطق ارسطاطالیسی ارج بسیار نهادند و در حوزه های علمی مرو و بغداد به ویژه بیت الحکمه مأمونی که به دست مانویان اداره می شده است دانشمندان از این دانش بیگانه نبودند. در این مراکز علمی که یاد کرده ام این دانش را در نصوص یونانی که زبان آورنده منطق است و سریانی که زبان دانشگاهی دانشمندان آرامی و ایرانی بوده است و پهلوی که زبان رسمی ایران بوده است می خوانده اند و پس از اسلام خواسته اند که آن را به زبان عربی که جانشین زبان سریانی شده و مانند زبان لاتین برای اروپا زبان علمی مسلمانان گشته بود درآوردند. چندین دانشمندان در این روزگار بدین کار دست یازیدند و گویا بتوان گفت که ترجمه و تألیفی که ابن مقفع و ابن بهریز از آن کرده اند از کهن ترین اثر در این دانش خواهد بود». وی همچنین علاوه بر تاریخچه نگارش آثار منطقی به ساختمان کتاب و نکاتی در رابطه با مطالب آن اشاره کرده است.
ابن مقفع سه کـتاب مـنطقی ارسطو را که در زمینه صورت منطق بودند ترجمه کرد و آن ها عبارت بودند از کتاب قـاطیغوریاس، کـتاب یـاری ارمیناس و کتاب آنالوطیقا. گفته اند که تا زمان ابن مقفع جز کتاب اول هیچ یک از کتاب های ارسـطو تـرجمه نشده بود. وی همچنین مدخل کتاب منطق را که از فرفوریوس صوری و به ایساغوجی معروف اسـت نـیز تـرجمه کرد و آنچه در این ترجمه ها با عباراتی ساده بیان کرده است به مأخذ نزدیک است.
ابن ندیم شرح حال ابن مقفع را ضمن شرح حال کاتبان، وزیران و عاملان خراج و منشیان آورده است و او را یکى از مترجمان فارسى به عربى خوانده است. از نام ترجمه هایی که ابن ندیم در الفهرست ذکر کرده است، برمی آید که مقصود او کتاب هایی است که مؤلفان ایرانى داشته اند، اما در فن اول از مقاله هفتم که در اخبار فلسفه طبیعى و منطقى است، نام ابن مقفع در میان نام کسانى آمده است که کتاب های منطقى و فلسفى را از فارسى به عربى ترجمه کرده اند. دانستن این نکته مهم است، زیرا پاول کراوس پنداشته است که این «ابن مقفع» پسر او، یعنى محمد بن عبدالله بن المقفع است، نه خود او و وی غیر از ابن مقفع «پدر» است که نامش در میان کاتبان و وزیران آمده است. کراوس در مقاله ای در «مجله مطالعات شرقى» نوشته است که ترجمه منطق منسوب به ابن مقفع از خود او نیست، بلکه از پسرش محمد بن عبدالله ابن مقفع است. دلیل کراوس نسخه ای از این منطق است که به شماره 338 در کتابخانه سن ژوزف بیروت موجود است. در پایان این نسخه ترجمه خلاصه ایساغوجى و قاطیغوریاس و انالوطیقای ارسطو را به «محمد بن عبدالله بن مقفع» نسبت داده است. این نوشته که در پایان نسخه های دیگر این کتاب که بعدها به دست آمد، نیز آمده است، برخلاف نظر مؤلفان قدیم، چون ابن ندیم، جاحظ و خوارزمى است که چنین اثری را به ابن مقفع نسبت داده اند. چنانکه دانش پژوه حدس زده است، این نام در اصل «ابومحمد عبدالله ابن مقفع» بوده است که در دست نویس های متأخر به «محمد بن عبدالله بن مقفع» بدل شده است .
اصطلاحات منطقى این کتاب با اصلاحات کتب منطقى دیگر که از سریانى و یونانى به عربى ترجمه شده است ، فرق دارد. مثلاً اصطلاح علمى و فنى را به «متاع» ترجمه کرده است . محققان اروپایى و همچنین دانش پژوه گفته اند که «متاع» در این کتاب در برابر «موضوع علم» است ، ولى چنانکه از گفته خود ابن مقفع برمى آید «متاع» در برابر «اصطلاح» است . ابن مقفع در آغاز کتاب مى گوید: «لکل صناعه متاع و الامتعه اسماء یعرفها اهل تلک الصناعه و یجهلها من سواهم». این جمله به روشنى مى رساند که مقصود از متاع ، موضوع علم نیست ، بلکه اصطلاحات مخصوص هر علم است . او «علم اعلى» یا «علم مابعدالطبیعه» را «علم غیب» مى خواند. بعضى از اصطلاحات مهم دیگر این کتاب ازاین قرار است : علم ادب = علم ریاضى ؛ صورت = نوع ؛ عین = جوهر؛ نصبه = وضع ؛ عام و خاص = جزئى و کلى ؛ فرقان = فصل ؛ عدد منظوم و مقطوع = کم متصل و منفصل ؛ جثه = جسم ؛ بسیط = سطح ؛ مثل و لامثل = تساوی و عدم تساوی.
کتاب مشتمل بر مقدمه تحقیقی مفصلی (در هشتادوهشت صفحه) به قلم محقق اثر، منطق ابن مقفع (مشتمل بر سه کتاب ایساغوجی، فریارمانیس و انولوطیقا) و حدود المنطق ابن بهریز.
محقق اثر در مقدمه کتاب درباره تاریخچه ترجمه و شرح بخش های نه گانه منطق ارسطاطالیسی (ارسطویی) سخن گفته است. وی آثار ابن مقفع و ابن بهریز را از کهن ترین آثار در این زمینه می داند: «در آغاز بنیاد گرفتن فرهنگ اسلامی نیز به منطق ارسطاطالیسی ارج بسیار نهادند و در حوزه های علمی مرو و بغداد به ویژه بیت الحکمه مأمونی که به دست مانویان اداره می شده است دانشمندان از این دانش بیگانه نبودند. در این مراکز علمی که یاد کرده ام این دانش را در نصوص یونانی که زبان آورنده منطق است و سریانی که زبان دانشگاهی دانشمندان آرامی و ایرانی بوده است و پهلوی که زبان رسمی ایران بوده است می خوانده اند و پس از اسلام خواسته اند که آن را به زبان عربی که جانشین زبان سریانی شده و مانند زبان لاتین برای اروپا زبان علمی مسلمانان گشته بود درآوردند. چندین دانشمندان در این روزگار بدین کار دست یازیدند و گویا بتوان گفت که ترجمه و تألیفی که ابن مقفع و ابن بهریز از آن کرده اند از کهن ترین اثر در این دانش خواهد بود». وی همچنین علاوه بر تاریخچه نگارش آثار منطقی به ساختمان کتاب و نکاتی در رابطه با مطالب آن اشاره کرده است.
ابن مقفع سه کـتاب مـنطقی ارسطو را که در زمینه صورت منطق بودند ترجمه کرد و آن ها عبارت بودند از کتاب قـاطیغوریاس، کـتاب یـاری ارمیناس و کتاب آنالوطیقا. گفته اند که تا زمان ابن مقفع جز کتاب اول هیچ یک از کتاب های ارسـطو تـرجمه نشده بود. وی همچنین مدخل کتاب منطق را که از فرفوریوس صوری و به ایساغوجی معروف اسـت نـیز تـرجمه کرد و آنچه در این ترجمه ها با عباراتی ساده بیان کرده است به مأخذ نزدیک است.
ابن ندیم شرح حال ابن مقفع را ضمن شرح حال کاتبان، وزیران و عاملان خراج و منشیان آورده است و او را یکى از مترجمان فارسى به عربى خوانده است. از نام ترجمه هایی که ابن ندیم در الفهرست ذکر کرده است، برمی آید که مقصود او کتاب هایی است که مؤلفان ایرانى داشته اند، اما در فن اول از مقاله هفتم که در اخبار فلسفه طبیعى و منطقى است، نام ابن مقفع در میان نام کسانى آمده است که کتاب های منطقى و فلسفى را از فارسى به عربى ترجمه کرده اند. دانستن این نکته مهم است، زیرا پاول کراوس پنداشته است که این «ابن مقفع» پسر او، یعنى محمد بن عبدالله بن المقفع است، نه خود او و وی غیر از ابن مقفع «پدر» است که نامش در میان کاتبان و وزیران آمده است. کراوس در مقاله ای در «مجله مطالعات شرقى» نوشته است که ترجمه منطق منسوب به ابن مقفع از خود او نیست، بلکه از پسرش محمد بن عبدالله ابن مقفع است. دلیل کراوس نسخه ای از این منطق است که به شماره 338 در کتابخانه سن ژوزف بیروت موجود است. در پایان این نسخه ترجمه خلاصه ایساغوجى و قاطیغوریاس و انالوطیقای ارسطو را به «محمد بن عبدالله بن مقفع» نسبت داده است. این نوشته که در پایان نسخه های دیگر این کتاب که بعدها به دست آمد، نیز آمده است، برخلاف نظر مؤلفان قدیم، چون ابن ندیم، جاحظ و خوارزمى است که چنین اثری را به ابن مقفع نسبت داده اند. چنانکه دانش پژوه حدس زده است، این نام در اصل «ابومحمد عبدالله ابن مقفع» بوده است که در دست نویس های متأخر به «محمد بن عبدالله بن مقفع» بدل شده است .
اصطلاحات منطقى این کتاب با اصلاحات کتب منطقى دیگر که از سریانى و یونانى به عربى ترجمه شده است ، فرق دارد. مثلاً اصطلاح علمى و فنى را به «متاع» ترجمه کرده است . محققان اروپایى و همچنین دانش پژوه گفته اند که «متاع» در این کتاب در برابر «موضوع علم» است ، ولى چنانکه از گفته خود ابن مقفع برمى آید «متاع» در برابر «اصطلاح» است . ابن مقفع در آغاز کتاب مى گوید: «لکل صناعه متاع و الامتعه اسماء یعرفها اهل تلک الصناعه و یجهلها من سواهم». این جمله به روشنى مى رساند که مقصود از متاع ، موضوع علم نیست ، بلکه اصطلاحات مخصوص هر علم است . او «علم اعلى» یا «علم مابعدالطبیعه» را «علم غیب» مى خواند. بعضى از اصطلاحات مهم دیگر این کتاب ازاین قرار است : علم ادب = علم ریاضى ؛ صورت = نوع ؛ عین = جوهر؛ نصبه = وضع ؛ عام و خاص = جزئى و کلى ؛ فرقان = فصل ؛ عدد منظوم و مقطوع = کم متصل و منفصل ؛ جثه = جسم ؛ بسیط = سطح ؛ مثل و لامثل = تساوی و عدم تساوی.
wikinoor: المنطق_(ابن_مقفع)