[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عتب (۵ بار)
بضم (ع) رضایت. در مجمع ذیل آیه 24 فصّلت فرموده: عتبی به معنی رضا و استعتاب به معنی استرضا و اعتاب به معنی راضی کردن است. اصل اعتاب در نزد عرب اصلاح کردن پوست است و بطور استعاره در طلب عاطفه و اعاده الفت بکار رفته است. در قاموس و اقرب عتبی را رضایت گفته و کلام جوهری نیز چنین است. . یعنی اگر رضایت جویند که خداوند از آنها راضی شود به رضایت جواب داده نشوند یعنی قولشان در استرضا مقبول نشود . به کافران اجازه سخن گفتن داده نشود و نه از آنها استرضاء خواسته شود که از خدا رضایت جویند در مجمع فرموده: یعنی از آنها خواسته نشود که با کّف از معاصی خدا را از خویش راضی کنند. در اقرب آمده: «اِسْتَعْتَبْةُ فُاَعْتَبَنی» از او رضایت خواستم از من راضی شد. در نهج البلاغه نامه اول درباره عثمان فرموده: «اُکْثِرُ اِسْتِعْتابَهُ وَ اُقِلُّ عِتابَهُ» من بیشتر رضایت او را میجستم و کم ملامتش میکردم. الفاظ دیگر این مادّه از قبیل عتب و عتاب و عتبه معانی دیگری دارد که در قرآن مجید نیامده است.
عتب (۵ بار)
بضم (ع) رضایت. در مجمع ذیل آیه 24 فصّلت فرموده: عتبی به معنی رضا و استعتاب به معنی استرضا و اعتاب به معنی راضی کردن است. اصل اعتاب در نزد عرب اصلاح کردن پوست است و بطور استعاره در طلب عاطفه و اعاده الفت بکار رفته است. در قاموس و اقرب عتبی را رضایت گفته و کلام جوهری نیز چنین است. . یعنی اگر رضایت جویند که خداوند از آنها راضی شود به رضایت جواب داده نشوند یعنی قولشان در استرضا مقبول نشود . به کافران اجازه سخن گفتن داده نشود و نه از آنها استرضاء خواسته شود که از خدا رضایت جویند در مجمع فرموده: یعنی از آنها خواسته نشود که با کّف از معاصی خدا را از خویش راضی کنند. در اقرب آمده: «اِسْتَعْتَبْةُ فُاَعْتَبَنی» از او رضایت خواستم از من راضی شد. در نهج البلاغه نامه اول درباره عثمان فرموده: «اُکْثِرُ اِسْتِعْتابَهُ وَ اُقِلُّ عِتابَهُ» من بیشتر رضایت او را میجستم و کم ملامتش میکردم. الفاظ دیگر این مادّه از قبیل عتب و عتاب و عتبه معانی دیگری دارد که در قرآن مجید نیامده است.
wikialkb: الْمُعْتَبِین