الماس خجالت. [ اَ س ِ خ َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ) کنایه از عرق خجالت و شرمندگی. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ). و رجوع به مجموعه مترادفات ص 134 شود : بیستون معدن الماس خجالت گردیدشبنم گل نتراشیددم تیشه ما.اسیر ( از بهار عجم ).