الم غلمی

لغت نامه دهخدا

الم غلمی. [ اَل ْ ل َ غ َل ْ ل َ ] ( ص نسبی ) بدل. عملی. مصنوع. قلب. ساختگی. مُزَوَّر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به اَلَّم غَلَّم شود.

فرهنگ فارسی

بدل . عملی . مصنوع . قلب

پیشنهاد کاربران

بپرس