[ویکی نور] القرامطة بین المد و الجزر، اثر مصطفی غالب، کتابی است پیرامون چگونگی آغاز دعوت قرامطه و تاریخ آنان در دولت بنیعباس که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است.
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهارده فصل، تنظیم شده است.
در مقدمه، به این نکته اشاره گردیده است که بهخاطر عوامل مختلفی - همچون صعوبت مطالعه تاریخی پیرامون قرامطه، به دلیل کمی تألیفات در این زمینه و همچنین دشمنی و اشاعه اباطیل درباره این گروه - علما در مورد برحق بودن یا نبودن این گروه، دچار اختلاف شدهاند؛ بهگونهای که میان صحت انتساب آنها به اسماعیلیه و یا تصریح به انکار این انتساب، اتفاق نظری وجود ندارد. نویسنده به این مطلب تأکید دارد که هدف وی، بررسی رابطه میان قرامطه و اسماعیلیه نیست؛ زیرا به اعتقاد وی، در اصل قرامطه همان اسماعیله میباشد. بله هدف وی، بررسی تاریخ این گروه در خلال حکومت بنیعباس است.
به اعتقاد نویسنده، حرکت اسماعلیه یا قرامطه، حرکتی اصلاحی بر اساس مصالح دینی، اجتماعی و سیاسی بود که در فضای رعب و اضطراب و انحطاط سیاسی و اجتماعی و در جوی آکنده از ظلم، استبداد و ترور اتفاق افتاده که تعصب دینی زشت و انتقام وحشتناک سیاسی، بر آن سایه افکنده بود. به باور وی، حرکت قرامطه، تجسم رؤیاهای ستمدیدگان، نیازمندان و رنجکشیدگان در دولت بنیعباس بود؛ دولتی که در هرج و مرج و سردرگمی، غرق شده و درگیر آشوب و جنگهای داخلی بود.
در فصل نخست، به چگونگی آغاز دعوت اسماعیلیه پرداخته شده است. حرکت اسماعیلیه، در دورانی روی داد که منازعات شدیدی میان بنیعباس و علویون رخ داده بود و قیامهای متعددی از سوی علویون، علیه بنیعباس، شکل گرفت که همگی به شکست انجامید. به اعتقاد نویسنده، حرکت اسماعیلیه، درست در زمانی که اکثر قیامهای علویون با شکست مواجه شده بود، بهسرعت شیوع پیدا کرد. این قیام که به نظر وی، تا مدتها بهصورت پنهانی و مخفی بود، با علنی شدن شهادت امام صادق(ع) در سال 148ق و وقوع اضطراب و پریشانی شیعه و تقسیم آن به گروهها و طوایف مختلف، آشکار و علنی گردید و پایگاه اصلی آن، بهخاطر استقرار محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق در اهواز، در این شهر قرار گرفت . در فصل دوم، به بیان چگونگی دعوت عبدالله مبارک در بلاد شام و اقدامات وی در آنجا، پرداخته شده است. از جمله موضوعات مهم در این فصل، میتوان به نحوه ملاقات داعی حسان بن ماهر با ابن مبارک در خیمه او و گفتگوی آن دو پیرامون مراسلات و نامههای ابن مبارک به اهالی شام، اشاره نمود . فصل سوم، به بیان اقدامات داعی حسین اهوازی در عراق اختصاص یافته است. وی پس از وفات داعی عراق، منصب داعی بودن در این منطقه را به عهده گرفته و اسماعیلیان عراق را رهبری نمود.
در فصل چهارم، به بررسی چگونگی آغاز دعوت اسماعیلیان و پایگاههای مختلف ایشان در نقاط مختلف از جمله سلمیه و اهواز پرداخته شده است.
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهارده فصل، تنظیم شده است.
در مقدمه، به این نکته اشاره گردیده است که بهخاطر عوامل مختلفی - همچون صعوبت مطالعه تاریخی پیرامون قرامطه، به دلیل کمی تألیفات در این زمینه و همچنین دشمنی و اشاعه اباطیل درباره این گروه - علما در مورد برحق بودن یا نبودن این گروه، دچار اختلاف شدهاند؛ بهگونهای که میان صحت انتساب آنها به اسماعیلیه و یا تصریح به انکار این انتساب، اتفاق نظری وجود ندارد. نویسنده به این مطلب تأکید دارد که هدف وی، بررسی رابطه میان قرامطه و اسماعیلیه نیست؛ زیرا به اعتقاد وی، در اصل قرامطه همان اسماعیله میباشد. بله هدف وی، بررسی تاریخ این گروه در خلال حکومت بنیعباس است.
به اعتقاد نویسنده، حرکت اسماعلیه یا قرامطه، حرکتی اصلاحی بر اساس مصالح دینی، اجتماعی و سیاسی بود که در فضای رعب و اضطراب و انحطاط سیاسی و اجتماعی و در جوی آکنده از ظلم، استبداد و ترور اتفاق افتاده که تعصب دینی زشت و انتقام وحشتناک سیاسی، بر آن سایه افکنده بود. به باور وی، حرکت قرامطه، تجسم رؤیاهای ستمدیدگان، نیازمندان و رنجکشیدگان در دولت بنیعباس بود؛ دولتی که در هرج و مرج و سردرگمی، غرق شده و درگیر آشوب و جنگهای داخلی بود.
در فصل نخست، به چگونگی آغاز دعوت اسماعیلیه پرداخته شده است. حرکت اسماعیلیه، در دورانی روی داد که منازعات شدیدی میان بنیعباس و علویون رخ داده بود و قیامهای متعددی از سوی علویون، علیه بنیعباس، شکل گرفت که همگی به شکست انجامید. به اعتقاد نویسنده، حرکت اسماعیلیه، درست در زمانی که اکثر قیامهای علویون با شکست مواجه شده بود، بهسرعت شیوع پیدا کرد. این قیام که به نظر وی، تا مدتها بهصورت پنهانی و مخفی بود، با علنی شدن شهادت امام صادق(ع) در سال 148ق و وقوع اضطراب و پریشانی شیعه و تقسیم آن به گروهها و طوایف مختلف، آشکار و علنی گردید و پایگاه اصلی آن، بهخاطر استقرار محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق در اهواز، در این شهر قرار گرفت . در فصل دوم، به بیان چگونگی دعوت عبدالله مبارک در بلاد شام و اقدامات وی در آنجا، پرداخته شده است. از جمله موضوعات مهم در این فصل، میتوان به نحوه ملاقات داعی حسان بن ماهر با ابن مبارک در خیمه او و گفتگوی آن دو پیرامون مراسلات و نامههای ابن مبارک به اهالی شام، اشاره نمود . فصل سوم، به بیان اقدامات داعی حسین اهوازی در عراق اختصاص یافته است. وی پس از وفات داعی عراق، منصب داعی بودن در این منطقه را به عهده گرفته و اسماعیلیان عراق را رهبری نمود.
در فصل چهارم، به بررسی چگونگی آغاز دعوت اسماعیلیان و پایگاههای مختلف ایشان در نقاط مختلف از جمله سلمیه و اهواز پرداخته شده است.
wikinoor: القرامطة_بین_المد_و_الجزر