القاسب ( ارجاسب ) میرزا صفوی ( ۸۹۵ تا ۹۲۹ خورشیدی/۹۲۲ تا ۹۵۷ قمری ) دومین پسر شاه اسماعیل یکم صفوی و برادر ناتنی و کوچک تر شاه تهماسب یکم بود. او پس از مدتی فرمانروایی از برادرش سرپیچی کرد و به عثمانی پناهنده شد و به همراه سلطان سلیمان یکم به ایران یورش آورد، اما شکست خورد و در قلعه قهقهه زندانی و پس از چند روز کشته شد.
... [مشاهده متن کامل]
القاسب میرزا که نامش به صورت «القاس» و القاص هم نوشته شده است در سال ۸۹۵ خورشیدی/۹۲۲ قمری به دنیا آمد. او در جنگ با ازبکان ( ۹۱۱ خ. /۹۳۹ ق ) ، جنگ با عثمانی ها ( ۹۱۲ خ. /۹۴۰ ق ) و نیز در جنگ شروان ( ۹۱۷ خ. /۹۴۵ ق ) شرکت داشت.
القاسب میرزا پس از جنگ شروان ( ۹۱۷ خ. /۹۴۵ ق ) به فرمانروایی شروان منصوب شد. اما در سال ۹۲۵ خ. /۹۵۳ ق. با شاه تهماسب یکم مخالفت کرد و سرکشی را آغاز کرد. هنگامی که شاه تهماسب از این موضوع آگاه شد به سوی تبریز رهسپار شد و اورگنج اوغلی را به پیش القاسب میرزا فرستاد. القاسب میرزا با وی به درشتی سخن گفت، اما از حرکت شاه نگران شد و خان بگی خانم ـ مادر خود ـ را همراه پسرش، سلطان احمد به نزد شاه فرستاد و پوزش خواست.
شاه تهماسب برادرش را بخشید و القاسب میرزا سوگند یاد کرد که دیگر سرکشی نکند و هر سال هزار تومان تبریزی به خرانه شاه بفرستد. پس از آن القاسب به جنگ یا غزای چرکس ها رفت، ولی پس از بازگشت در شروان به نام خود سکه زد و اعلام استقلال کرد. شاه نیروهای قزلباش را به شروان گسیل داشت و القاسب از آنان شکست خورد و با چهل تن از یارانش به استانبول ( پایتخت عثمانی ) رفت و پناهنده شد.
القاس میرزا پس از مدت کوتاهی اقامت در استانبول در سال ۹۲۸ خ. /۹۵۶ ق. با انبوهی از لشکریان عثمانی به فرماندهی سلطان سلیمان یکم قانونی رهسپار ایران شد و ابتدا به مرند تاختند. اما پس از آنکه سپاهیان ایرانی تلفات سختی بر عثمانی ها وارد کردند، سلطان سلیمان تصمیم گرفت که القاس میرزا و اولمه تکلو ( حاکم تبریز که به عثمانی ها پناهنده شده بود ) را هر کدام به یک سو بفرستد تا خود با خیال آسوده بتواند از ایران بیرون رود؛ بنابراین، القاس میرزا را به سوی عراق عجم ( مناطق مرکزی ایران ) فرستاد.
پس از آن القاس میرزا همراه با لشکری از عثمانی ها به همدان و سپس قم رفت و آنجا را غارت کرد. پس از آن به کاشان رسید، اما با شنیدن خبرِ آمدن شاه تهماسب یکم به آن حدود، متوجه اصفهان شد؛ ولی مردم اصفهان پایداری سختی کردند و او موفق به تصرف این شهر نشد و با رسیدن بهرام میرزا ( برادر خودش، که سردار سپاه شاه تهماسب بود ) ، به سوی فارس رفت و مردم قلعه ایزدخواست را قتل عام کرد؛ ولی شیراز را نتوانست تصرف کند و از ترس سپاهیان قزلباش رهسپار خوزستان شد.
... [مشاهده متن کامل]
القاسب میرزا که نامش به صورت «القاس» و القاص هم نوشته شده است در سال ۸۹۵ خورشیدی/۹۲۲ قمری به دنیا آمد. او در جنگ با ازبکان ( ۹۱۱ خ. /۹۳۹ ق ) ، جنگ با عثمانی ها ( ۹۱۲ خ. /۹۴۰ ق ) و نیز در جنگ شروان ( ۹۱۷ خ. /۹۴۵ ق ) شرکت داشت.
القاسب میرزا پس از جنگ شروان ( ۹۱۷ خ. /۹۴۵ ق ) به فرمانروایی شروان منصوب شد. اما در سال ۹۲۵ خ. /۹۵۳ ق. با شاه تهماسب یکم مخالفت کرد و سرکشی را آغاز کرد. هنگامی که شاه تهماسب از این موضوع آگاه شد به سوی تبریز رهسپار شد و اورگنج اوغلی را به پیش القاسب میرزا فرستاد. القاسب میرزا با وی به درشتی سخن گفت، اما از حرکت شاه نگران شد و خان بگی خانم ـ مادر خود ـ را همراه پسرش، سلطان احمد به نزد شاه فرستاد و پوزش خواست.
شاه تهماسب برادرش را بخشید و القاسب میرزا سوگند یاد کرد که دیگر سرکشی نکند و هر سال هزار تومان تبریزی به خرانه شاه بفرستد. پس از آن القاسب به جنگ یا غزای چرکس ها رفت، ولی پس از بازگشت در شروان به نام خود سکه زد و اعلام استقلال کرد. شاه نیروهای قزلباش را به شروان گسیل داشت و القاسب از آنان شکست خورد و با چهل تن از یارانش به استانبول ( پایتخت عثمانی ) رفت و پناهنده شد.
القاس میرزا پس از مدت کوتاهی اقامت در استانبول در سال ۹۲۸ خ. /۹۵۶ ق. با انبوهی از لشکریان عثمانی به فرماندهی سلطان سلیمان یکم قانونی رهسپار ایران شد و ابتدا به مرند تاختند. اما پس از آنکه سپاهیان ایرانی تلفات سختی بر عثمانی ها وارد کردند، سلطان سلیمان تصمیم گرفت که القاس میرزا و اولمه تکلو ( حاکم تبریز که به عثمانی ها پناهنده شده بود ) را هر کدام به یک سو بفرستد تا خود با خیال آسوده بتواند از ایران بیرون رود؛ بنابراین، القاس میرزا را به سوی عراق عجم ( مناطق مرکزی ایران ) فرستاد.
پس از آن القاس میرزا همراه با لشکری از عثمانی ها به همدان و سپس قم رفت و آنجا را غارت کرد. پس از آن به کاشان رسید، اما با شنیدن خبرِ آمدن شاه تهماسب یکم به آن حدود، متوجه اصفهان شد؛ ولی مردم اصفهان پایداری سختی کردند و او موفق به تصرف این شهر نشد و با رسیدن بهرام میرزا ( برادر خودش، که سردار سپاه شاه تهماسب بود ) ، به سوی فارس رفت و مردم قلعه ایزدخواست را قتل عام کرد؛ ولی شیراز را نتوانست تصرف کند و از ترس سپاهیان قزلباش رهسپار خوزستان شد.