الفیدن. [ اَ دَ ] ( مص ) بمعنی الفاختن. ( فرهنگ جهانگیری ). مخفف الفنجیدن. ( فرهنگ نظام ).اندوختن و ذخیره کردن. گرد آوردن. کسب کردن. الفغدن. الفخدن. الفختن. الفاختن. الفنجیدن. الفنج. رجوع به الفغدن و الفنجیدن و الفاختن و فرهنگ انجمن آرا و برهان قاطع و آنندراج و فرهنگ نظام شود :
صورت علم ترا خود باید الفیدن بجهد
در تو ایزد آفریدست آنچه در کس نافرید.ناصرخسرو ( از جهانگیری ).