آلفونسینا استورنی ( به انگلیسی: Alfonsina Storni ) نویسنده و شاعر نوگرا، فمینیست مشهور آمریکای لاتین و روزنامه نگار اهل آرژانتین بود. استورنی که با نام های مستعار خود تائو - لائو و آلفونسینا نیز شناخته می شود، نویسندهٔ پرکار آرژانتینی و روزنامه نگار برجسته ادبی بود که به حقوق زنان و برابری جنسیتی می پرداخت.
... [مشاهده متن کامل]
آلفونسینا استورنی در سالا کاپریاکا ( به انگلیسی: Sala Capriasca ) یک روستا در کانتون تیچینو در سوئیس در خانواده ایی ایتالیایی - سوئیسی چشم به جهان گشود. او از چهار سالگی در آرژانتین زندگی می کرد. پس از آنکه پدرش را از دست داد می بایست که بار گذران زندگی خانواده اش را با کار کردن در پیشه های گوناگون بر دوش می کشید. او برای یکسال هنرپیشه شد و به گرداگرد آرژانتین رهسپار شد. در ۱۹۱۰ گواهینامهٔ آموزگاری خویش را دریافت کرد و در دبستانی در سان خوآن، آرژانتین به آموزش پرداخت. پس از پایان سال به بوئنوس آیرس رفت و در آنجا به نوشتن اشعارش پرداخت.
در سال ۱۹۱۲ او که به دنبال ناشناس ماندن توسط یک شهر بزرگ بود به بوئنوس آیرس نقل مکان کرد. در آنجا او با مردی متأهل آشنا شد که او را «یک فرد جالب با موقعیت خاص در جامعه توصیف کرد و عاشق او شد. او در سیاست فعال بود…» در آن سال، او اولین داستان کوتاه خود را در Fray Mocho منتشر کرد. او در سن نوزده سالگی متوجه شد که فرزند یک روزنامه نگار را باردار است و مادری مجرد شد.
او در بوئنوس آیرس برای نگاهداری خود و فرزندش به روزنامه نگاری روی آورد و در همان گاه در دبستان های دولتی نیز آموزگار بود. جایی که مشکلات اجتماعی و اقتصادی که طبقات متوسط رو به رشد آرژانتین با آن مواجه بودند، الهام بخش گروه نوظهوری از فعالان حقوق زنان بود.
در سن ۲۷ سالگی، استورنی شش داستان کوتاه، دو رمان و مجموعه ای از مقالات از جمله بی قراری گل سرخ ( La inquietud del rosal, 1916 ) ، درد شیرین ( El dulce daño, 1918 ) ، غیرقابل جبران ( Irremediablemente, 1919 ) و لانگویدز ( Languor, 1920 ) را نوشت. که آخری برنده اولین جایزه شعر شهرداری و دومین جایزه ادبیات ملی شد. مجموعه آثار او متعاقباً باعث شد تا او به عنوان یکی از معتبرترین شاعران آرژانتین شناخته شود.
آلفونسینا استورنی در ۱۹۳۵ سینه اش را برای گره ای سرطانی به جراحی سپرد اما در ۱۹۳۸ سرطان او بازگشت و چنین بود که در پائیز آن سال جیب هایش را از سنگ پر نمود خودش را در ماردل پلاتا به اقیانوس افکند.
... [مشاهده متن کامل]
آلفونسینا استورنی در سالا کاپریاکا ( به انگلیسی: Sala Capriasca ) یک روستا در کانتون تیچینو در سوئیس در خانواده ایی ایتالیایی - سوئیسی چشم به جهان گشود. او از چهار سالگی در آرژانتین زندگی می کرد. پس از آنکه پدرش را از دست داد می بایست که بار گذران زندگی خانواده اش را با کار کردن در پیشه های گوناگون بر دوش می کشید. او برای یکسال هنرپیشه شد و به گرداگرد آرژانتین رهسپار شد. در ۱۹۱۰ گواهینامهٔ آموزگاری خویش را دریافت کرد و در دبستانی در سان خوآن، آرژانتین به آموزش پرداخت. پس از پایان سال به بوئنوس آیرس رفت و در آنجا به نوشتن اشعارش پرداخت.
در سال ۱۹۱۲ او که به دنبال ناشناس ماندن توسط یک شهر بزرگ بود به بوئنوس آیرس نقل مکان کرد. در آنجا او با مردی متأهل آشنا شد که او را «یک فرد جالب با موقعیت خاص در جامعه توصیف کرد و عاشق او شد. او در سیاست فعال بود…» در آن سال، او اولین داستان کوتاه خود را در Fray Mocho منتشر کرد. او در سن نوزده سالگی متوجه شد که فرزند یک روزنامه نگار را باردار است و مادری مجرد شد.
او در بوئنوس آیرس برای نگاهداری خود و فرزندش به روزنامه نگاری روی آورد و در همان گاه در دبستان های دولتی نیز آموزگار بود. جایی که مشکلات اجتماعی و اقتصادی که طبقات متوسط رو به رشد آرژانتین با آن مواجه بودند، الهام بخش گروه نوظهوری از فعالان حقوق زنان بود.
در سن ۲۷ سالگی، استورنی شش داستان کوتاه، دو رمان و مجموعه ای از مقالات از جمله بی قراری گل سرخ ( La inquietud del rosal, 1916 ) ، درد شیرین ( El dulce daño, 1918 ) ، غیرقابل جبران ( Irremediablemente, 1919 ) و لانگویدز ( Languor, 1920 ) را نوشت. که آخری برنده اولین جایزه شعر شهرداری و دومین جایزه ادبیات ملی شد. مجموعه آثار او متعاقباً باعث شد تا او به عنوان یکی از معتبرترین شاعران آرژانتین شناخته شود.
آلفونسینا استورنی در ۱۹۳۵ سینه اش را برای گره ای سرطانی به جراحی سپرد اما در ۱۹۳۸ سرطان او بازگشت و چنین بود که در پائیز آن سال جیب هایش را از سنگ پر نمود خودش را در ماردل پلاتا به اقیانوس افکند.