الفنجگه

لغت نامه دهخدا

الفنجگه. [ اَ ف َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) الفنجگاه. جای اندوختن و ذخیره کردن. رجوع به الفنجگاه شود :
در این الفنجگه جویند داد خویش بیدادان
که هم زاد است بر خوانها و هم مال است در کانها.
ناصرخسرو.
الفنجگه دانش این سرای است
اینجا بطلب هرچه مر ترا نیست.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

الفنجگاه جای اندوختن و ذخیره کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس