الفنج کردن

لغت نامه دهخدا

الفنج کردن. [ اَ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اندوختن و گرد آوردن. جمع کردن. رجوع به الفنج و الفنجیدن و الفاختن شود :
الفنج کن اکنون که مایه داری
از منت نصیحت برایگانست.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اندوختن گرد آوردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس