الفخدن. [ اَ ف َ دَ ] ( مص ) بمعنی الفاختن و الفختن. رجوع به الفاختن شود : تو بی تمیز و بر الفخدن ثواب مرا.ناصرخسرو ( از رشیدی ).رجوع به فرهنگ رشیدی و فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 الف شود.